مقاله تامین مالی برون ترازنامه ای
فهرست مطالب
چکیده
مقدمه
تاریخچه
تعریف تامین مالی برون ترازنامه ای
ابزارهای تامین مالی برون ترازنامه ای
عوامل موثر در اجرای تامین مالی برون ترازنامه ای
پیشینه تحقیق
تأثیر متغیرهای برون ترازنامه ای بر اظهارنظر حسابرسان
نتیجه گیری
منابع و مأخذ
چکیده
در این مقاله، ابتدا تاریخچه برون ترازنامه ای را ذکر کرده و سپس تامین مالی برون ترازنامه ای را تعریف کرده و ابزارهای تامین مالی برون ترازنامه ای را مورد بررسی قرار داده و همچنین پیشینه تحقیقات کاربردی که در سطح جهان مورد بحث قرار گرفته را عنوان می کنیم و در پایان تاثیر متغیرهای تامین مالی برون ترازنامه ای بر اظهارنظر حسابرسان ارائه گردیده است.
مقدمه
یکی از مهمترین تصمیمات مدیریت مالی، اتخاذ تصمیماتی در مورد نحوه تامین مالی برای شرکت می باشد که شامل تصمیماتی همچون ساختار مالی و ساختار سرمایه و همچنین تعیین بهترین شیوه تامین مالی و ترکیب آنها است. حال شرکتها برای تامین مالی راههای مختلفی از قبیل وام بانکی، استقراض خارجی، انتشار سهام، انتشار اوراق مشارکت و.... می باشد که یکی از روشهای تامین مالی که امروزه مورد توجه مجامع جهانی قرار گرفته، روش تامین مالی برون ترازنامه ای می باشد که شرکت از طریق استفاده از ابزارهای متفاوت که این روش دارا می باشد تامین مالی می کند. به طور کلی شرکت از طریق ابزارهای این روش نقدینگی شرکت را افزایش می دهد یعنی شرکت می خواهد ضمن تحصیل دارایی، آن دارایی و بدهی مربوط به آن در ترازنامه نشان ندهد و همچنین استفاده از این ابزارها جهت تامین مالی، بازده و ریسک عملیاتی و در نهایت ارزش شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد.
تاریخچه
1) بیانیه فنی شماره 603 تامین مالی برون ترازنامه ای و حساب آرایی اولین بیانیه حسابداری در مورد تامین مالی برون ترازنامه ای، در سال 1985 توسط انجمن حسابداری خبره انگلیس و ویلز(ICAEW) منشر شد است. بیانیه های فنی منتشر شده توسط کمیته فنی انجمن حسابداذان خبره انگلستان و ویلز برای کل حسابداران لازم اجرا نیستند ولی قبل انتشار استاندارد های مربوطه، آگاهی و راهنمایی های لازم را ارائه می کند. قسمت سوم بیانیه 603، تفاوت های بین "حساب آرایی" و "تامین مالی بون ترازنامه ای" را به این صورت بیان کرده است:
تامین مالی برون ترازنامه ای: سرمایه گذاری یا افزایش سرمایه (افزایش فعالیت های عملیاتی) شرکت طبق ضوابط قانونی و میثاق های پذیرفته شده حسابداری که تمام یا بخشی از ان تامین مالی، در ترازنامه نشان داده نشود، تامین مالی برون ترازنامه ای گفته میشود.
حساب آرایی: به معاملاتی که هدف از انها چیدن عناصر صورت های مالی به نحوه است که صورت های مالی واحد اقتصادی گمراه کننده شود یا معرف واقعیت مالی شرکت نباشد حساب آرایی گفته می¬¬¬¬¬¬¬¬شود این معاملات عمدتا در پایان سال صورت می گیرد.
2) بیانه پیشنهادی شماره 42 حسابداری معاملات با اهداف خاص
پس از انکه بیانه فنی شماره 603، به وضوح از عبارت های تامین مالی برون ترازنامه ای و حساب آرایی در عنوان خود استقاده کرد. گام بعدی با انتشار پیش نویسی توسط کمیته استاندارد های حسابداری، در سال 1988 برداشته شد. نکته قابل توجه این است که در عنوان بیانه پپیشنهادی شماره 42، از اشاره به کلمات تامین مالی برون ترازنامه ای و حساب آرایی پرهیز شده است این بیانیه مانند بیانیه فنی 603 از یک شیوه عمومی استفاده کرد اما این شیوه مورد انتقاد برخی از مفسرانی قرا گرفت که احساس می کردند دستورالعمل واضح تری مورد نیاز است.
3) بیانیه پیشنهادی شماره 49 انعکاس ماهیت معاملات در دارایی ها و بدهی ها (1990)
با آمدن بیانیه پیشنهادی شماره 49، بیانیه پیشنهادی شماره 42 جای خود را به آن داد. از آنجایی که بیانیه پیشنهادی شماره 42 از یک شیوه عمومی پیروی می کرد، این احساس به وجود آمد که دستور عمل کاربردی تری مورد نیاز است، بنابراین بیانیه پیشنهادی شماره 49 یک سری برنامه های کاربردی اضافه شد.
4) بیانیه پیشنهادی تحقیقات مالی شماره 4 (1993) گزارشگری محتوای معاملات
بیانیه پیشنهادی شماره 49 ( که در سال 1990 توسط کمیته استاندارد های حسابداری انگلستان منتشر شده بود) در سال 1993 جای خود را به بیانیه پیشنهادی تحقیقات مالی شماره 4 با عنوان گزارشگری محتوا معاملات داد. روش هر دوی این بیانیه ها شبیه به هم و تفاوت اساسی آنها در نحوی نمایش حساب های دریافتنی به صورت خالص ارزش بازیافتنی بود.
5) بیانیه تحقیق مالی شماره 5 (1994) گزارشگری محتوای معاملات
بیانیه پیشنهادی تحقیقات مالی شماره 4 در سال 1995 به استاندارد تبدیل شد. اصول مطرح شده در بیانیه تحقیق مالی شماره 5 به طور کلی شامل همان مواردی بود که در بیانیه پیشنهادی تحقیقات مالی شماره 4 وجود داشت. فقط تحقیق مهم مربوط به واگذاری حساب های دریافتنی نزد عامل ( عمدتا بانکها) و حذف آنها از حساب مطالبات در ترازنامه فروشنده می باشد. هدف بیانیه تحقیق مالی شماره 5 در قسمت اول این استاندارد، بدین صورت بیان شده است:
هدف این است که از محتوای معاملات گزارش شده در صورت های مالی اطمینان حاصل کنیم. همچنین اثر اقتصادی معاملات شرکت و دارایی های تحصیل شده، بدهی ها ، سود و زیان، باید به طور منصفانه در صورت های مالی شرکت نشان داده شود.)دستگیر و سلیمانیان،1386،ص2 و 3)
تعریف تامین مالی برون ترازنامه ای
عبارت است از نوعی تامین مالی که بیشتر شرکتها برای جلوگیری از افزایش بیش از اندازه در اهرم مالی و نقص قراردادهای بدهی شان سعی می کنند عملیات خود را با نشان ندادن بدهی در ترازنامه تامین مالی کنند. (تقوی و اسماعیل زاده مقری و احمد شعر بافی و زمانیان، 1389، ص 5)
ابزارهای تامین مالی برون ترازنامه ای
به طور کلی می توان 5 نوع از ابزارهای تامین مالی را به شرح زیر به عنوان ابزارهای تامین مالی برون ترازنامه ای دانست:
1) اجاره های عملیاتی
با توجه به تعریفی که ریاحی بلکویی (1998) ارائه کرده است، اجاره یک توافق یا قرار داد بین دو یا چند طرف می باشد که طی این قرارداد اجاره دهنده موافقت می کند دارایی را تحصیل و به مالکیت خود در اورد و از مزیت های مالیاتی ناشی از استهلاک و اجاره آن بهره مند شود. اجاره کننده نیز موافقت می کند که از دارایی مورد اجاره استفاده و حق اجاره تعیین شده توسط موجر( اجاره دهنده) را بپردازد. حق اجاره مذکور بابت جبران بخشی از سرمایه گذاری انجام شده توسط اجاره دهنده، منسوخ شدن تکنولوژی، مخاطره ناشی از کاهش ارزش فروش در زمان فروش مجدد دارایی و احتمال از بین رفتن آن توسط اجاره کننده می باشد. خصوصیتی که انگیزه روی آوردن شرکت ها به اجاره ها را تقویت می کند امکان اجرای تامین مالی خارج از ترازنامه است که این امر از طریق نشان ندادن دارایی ها و بدهی ها در صورت های مالی برای اجاره کننده حاصل شده و در نتیجه، نسبت اهرمی و نسبت های سودآوری ( بازده دارایی ها، بازده سرمایه گذاریها و بازده حقوق صاحبان سهام) بهتر از زمانی نشون داده می شود که دارایی خریداری شده باشد؛ هر چند که این عمل نوعی حساب آرایی دانسته شده و اخلاقی تلقی نمی گردد.
2) فروش حسابهای دریافتنی
سه نوع نحوه عمل حسابداری برای فروشنده حساب های دریافتنی وجود دارد که عبارتنداز: عدم شناسایی دارایی و بدهی، شناسایی همزمان دارایی و بدهی، شناسایی جداگانه دارایی و بدهی ناشی از فروش حسابهای دریافتنی. در وضعیت عدم شناسایی داریی و بدهی، عمل فروش حسابهای دریافتنی، یک نوع ابزار تامین مالی خارج از ترازنامه تلقی می گردد. در این نحوه عمل، مطالبات ناشی از حسابهای دریافتنی با دیون ناشی از فروش آنها تهاتر خواهد شد.
3) تامین مالی پروژه های خاص
بر اساس یافته های فینرتی(1996) مراحل کلیدی تامین مالی پروژه های خاص به این صورت است که پس از آغاز پروژه، درآمد ها و هزینه ها صرفنظر از هزینه های اولیه پروژه شناخته می شوند. علت این امر، جدایی مالکیت پروژه از متصدی آن( انجام دهنده آن) می باشد. این بدان معنی است که شرکتهایی وجود دارد که مسئولیت انجام پروژه ها را بر عهده می گیرد و این نوع شرکت ها نوعی تامین مالی کننده خارجی تلقی می شوند. معمولا یک شرکت زمانی ازاین نوع تامین مالی استفاه می کند که دارای توانایی مالی محدودی باشد و یا اینکه راه دیگری را که از نظر هزینه معقول باشد، نیافته باشد. تامین مالی پروزه های خاص را می توان تامین مالی منابع محدود نیز نامگذاری کرد.
تامین مالی پروژه های خاص دارای ویژگیهای کلیدی زیر است:
الف) توانایی مالی محدود متصدی پروژه( کامل کننده پروژه)
ب) جدایی واحد انتفاعی( مالک پروژه) از متصدی پروژه
ج) امکان انجام تامین مالی با هزینه های کمتر
4) برون سپاری
مطابق با نظرات آنتونوچی(1998) برون سپاری عبارت است از فروش یک بخش از واحد تجاری به همراه پرسنل و تجهیزات تولیدی که واحد تجاری قبلا ازیک شرکت خارجی تحصیل کرده¬ وسپس انعقاد قرارداد ساخت تجهیزات و یا انجام خدمات با ویژگیهایی که خود تعیین می کند با شرکت دیگر. برون سپاری با مزیت های زیادی همراه است و در مقابل معایبی را نیز به همراه دارد. برون سپاری نوعی تامین مالی منصوب می شود زیرا در صورت عدم استفاده از این شیوه، تجهیزات یا خدمات مذکور می بایست به صورت داخلی فراهم گردد. ویژگی اصلی تامین مالی از طریق برون سپاری واگذاری مسئولیت تهیه تجهیزات و خدمات یه سایر شرکتها است.
5) تبدیل دارایی ها به اوراق بهادار
شاو(1991) تبدیل دارایی ها به اوراق بهادار راعبارت از دسته بندی کردن مجموعه از دارایی ها از قبیل وام ها و حساب های دریافتنی و واگذاری این مجموعه از دارایی ها به یک امین( مانند بانک) به عنوان وثیقه می داند. سپس( امین) بانک مذکور با پشتوانه دارایی های وثیقه گذاشته شده، می تواند اوراق بهادار در انواع مختلف منتشر و به عموم عرضه نماید. وجوه حاصل از انتشار اوراق مذکور به صورت وام به شرکت پرداخت می شود. بنابراین تبدیل دارایی ها به اوراق بهادار را می توان به این صورت تعریف کرد: فرآیندی که در طول آن دارایی های غیر نقدشونده با یک شیوه مدیریتی بهتر به دارایی های زود نقد شونده تبدیل می شود. در اینجا اغلب تبدیل دارایی ها به اوراق بهادار باعث می شود که اوراق بهادار با صرف منتشر شود زیرا مخاطره ان در سطح پایین قرار دارد. این امر باعث می شود که هزینه تامین مالی شرکت کاهش پیدا کند در این شیوه از تامین مالی با توجه به اینکه هیچ گونه بدهی شناسایی نمی شود( زیرا همانند فروش دارایی ها از ترازنامه حذف و به جای آنها وجه نقد دریافت می شود) عمل مذکور نوعی تامین مالی خارج از ترازنامه محسوب شده و نسبت های کلیدی بهبود پیدا می کند، در ضمن این امکان نیز برای شرکت فراهم می شود که از وجه نقد بی نیاز شده و حجم فعالیت های تجاری خود را بدون افزایش سرمایه، گسترش دهد.
تبدیل دارایی ها به اوراق بهادار دارای ویژگی های زیر می باشد:
الف) یک کاسه کردن دارایی های مشابه
ب) کاهش ریسک اعتباری از طریق افزایش اعتبار
پ) سرمایه گذاران بر روی دارایی شرکت سرمایه گذاری می کنند، نه بر روی شرکت.
با توجه به اینکه ساختارهای اقتصادی و نیز قوانین و مقررات آمره، امکان بکارگیری از کلیه ابزارهای مذکور را در ایران ممکن نمی سازد. (مرادزاده فرد و فرامرز، 1388،ص 3 و 4 و 5 و 6)
عوامل موثر در اجرای تامین مالی برون ترازنامه ای
تامین مالی برون ترازنامه ای، به دلایل گوناگون در شرکت ها انجام می شود، اما عمده ترین آن ها مربوط به موارد زیر می گردد:
1) تاثیر بر نسبت های اهرمی
عدم انعکاس برخی از اقلام بدهی در ترازنامه ای شرکت ها، نسبت های اهرمی( نسبت های بدهی) را کمتر نشان می دهد. از دید سرمایه گذاران، شرکت های با نسبت اهرمی بالا، شرکت های با ریسک بالا تلقی می شوند و به نظر می رسد مدیران شرکت ها سعی دارند نسبت های اهرمی را در محدوده ای قابل اطمینان حفظ کنند.
2) تاثیر بر سود(زیان) و نسبت سود آوری
برخی شیوه های تامین مالی برون ترازنامه ای، علاوه بر تاثیر روی ترازنامه، اثر مثبتی نیز روی عدد سود گزارش شده دارند. این شیوه تامین مالی به خصوص هنگامی بیشتر استفاده می گردد که پاداش مدیران بر اساس سود گزارش شده سالانه بوده و میزان آن با سود رابطه مستقیم داشته باشد. از طرفی، نشان ندادن دارایی ها در ترازنامه، به دلیل انجام تامین مالی برون ترازنامه ای و منظور نکردن استهلاک این دارایی ها در سود و زیان، موجب افزایش سود و از سوی دیگر، موجب نزخ بازده دارایی ها (ROA) می شود.
برخی شیوه های تامین مالی برون ترازنامه ای، منافعی از نقطه نظر مالیاتی دارند. بنا به نوع عامل به وجود آورنده این شیوه تامین مالی، موارد مذکور می تواند مورد توجه واقع شود. در صورتی که ساختار تامین مالی برون ترازنامه ای اثر مالیاتی داشته باشد تاثیر مستقیمی بر جریان های نقدی و در نهایت ثروت سهامداران دارد. البته ممکن است که به صورت غیر مستقیم یا منفی بر ثروت سهامداران تاثیر بگذارد به عنوان مثال، می توان به هنگامی اشاره کرد که سهامداران متاثر از تغییرات ظاهری به وجود آمده از حسابداری ساختگی، سهام خود را بفروشد. )دستگیر و سلیمانیان،1386،ص1 و 2)
پیشینه تحقیق
خلاصه برخی از تحقیقات انجام شده درباره تامین مالی خارج از ترازنامه به شرح زیر است:
دهاوان (1997) بیان کرده است که اگر جریان اطلاعات آزادانه باشد، می توان چنین نتیجه گرفت که تامین مالی خارج از ترازنامه از طریق بهبود در نسبت های کلیدی باعث افزایش ارزش شرکت می گردد. در پاسخ تحقیق دهاوان، تحقیقی که توسط آکرلف (1997) انجام شده، چنین نتیجه گیری کرده که در واقع اطلاعات می تواند به صورت کاملا آزادانه جریان داشته باشد و هرینه های سنگین و پیچیدگی های مربوط، منجر به تضعیف حریان اطلاعات می شوند. در این تحقیق به این پرسش که آیا تامین مالی خارج ترازنامه منجر به ارزش افزایی برای شرکت می شود یا نه، پاسخ داده نشده است.
لمون و شالهایم(1998) بیان کرده اند که اجاره عملیاتی نسبت به اجاره سرمایه ای بخش بزرگتری از ساختار واقعی سرمایه شرکت را تشکیل می دهد و سطح بالای استفاده از اجاره عملیاتی تا حدود زیاد بدلیل مزایای ناشی از مدیریت ترازنامه که از اجاره عملیاتی حاصل می شود، بوده است.
تحقیق کامپوباسو(2000) نشان داد که تامین مالی خارج ترازنامه ای یکی از روشهای تامین مالی است که ساختار سرمایه موجود شرکت را شکل داده و منحنی ریسک را بهبود می بخشد.
لیگ و اورن(2000) تحقیقی را تحت عنوان "تامین مالی خارج ترازنامه چگونه سبب ایجاد ارزش برای شرکت می شود" انجام داده اند. در این تحقیق چهار عامل کلیدی که به منظور قضاوت درباره ارزش ایجاد شده برای یک شرکت می بایست مدنظر قرار داده شوند، معرفی شده است. این چهار عامل عبارتند از: هزینه، اختیارات مدیریتی، انتقال ریسک، هزینه های انجام معامله/ عدم تقارن اطلاعاتی. سپس از طریق تغییر در هر یک از عامل های مذکور، تأثیر هر یک از ابزارهای تامین مالی خارج ترازنامه بر ایجاد ارزش مورد بررسی قرار داده شده است. نتایج تحقیق به این صورت بوده است که تامین مالی خارج ترازنامه از طریق تغییر در چهار عامل مشروحه بالا موجب ارزش افزایی می شود.
گراف(2001) در تحقیقی تحت عنوان "تامین مالی خارج از ترازنامه ای شرکت ها با اجاره عملیاتی: چگونگی تمایز بدهی از اجاره" به این نتیجه رسید که تامین مالی خارج ترازنامه به جای تامین مالی از طریق بدهی و گزارش آن در ترازنامه می تواند راهکار مناسب تری برای تحصیل دارایی های مشهود باشد.
لی لند و اسکارابوت(2003) در تحقیقی تحت عنوان "همکنشی مالی و نتیجه مطلوب از شرکت: دلالت بر ترکیب شرکت ها و تامین مالی خارج از ترازنامه" با استفاده از مدل میلر و مودیگیلیانی که برای همکنشی مالی و دستیابی به اهداف مطلوب شرکت ها ارائه شد، نشان دادند که تامین مالی خارج از ترازنامه بدلیل شکل دهی ساختار سرمایه به نحوه مناسب، ارتباط مستقیم با همکنشی مالی و اهداف مطلوب متصور شرکت ها دارد.
میلز و نیوبری(2004) در تحقیقی تحت عنوان" تامین مالی خارج از ترازنامه شرکت و بدهی مالی مختلف: شواهدی از گزارش مالیاتی گوناگون" به مطالعه میزان صرفه جویی مالیاتی ناشی از فعالیت های تامین مالی خارج از ترازنامه و مقایسه آن با شرکت های فاقد اینگونه تامین مالی پرداختند. آنان با در نظر گرفتن صورت های مالی شرکت های بزرگ از سال 1989 الی 2001 ابراز کردندکه فعالیت تامین مالی خارج از ترازنامه صرفه جویی مالیاتی بیشتری را در مقایسه با عدم استفاده از این نوع تامین مالی به همراه دارد.
نیو و ریچاردسون(2004) در تحقیقی تحت عنوان "کیفیت سود، ریسک تامین مالی خارج از ترازنامه و رویکرد ترکیب مالی و حسابداری برای انتقال دارای مالی" به مطالعه ریسک ناشی از فعالیت های تامین مالی خارج از ترازنامه پرداختند. آنان با بررسی صورته های مالی شرکت هایی که از این نوع تامین مالی در طی سالهای 1997-2001 استفاده کردند، نشان دادند که ریسک ناشی از اینگونه فعالیت های تامین مالی مشابهه ریسک (β) در مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (CAPM) می باشد. در ضمن انان مشاهده کردند که منافع وارده به شرکت ناشی از فعالیت های تامین مالی خارج از ترازنامه بیش از ریسک تحمیل شده آن می باشد.
لیم، من و میهو(2005) تحقیقی را تحت عنوان "ارزیابی بازار تامین مالی خارج از ترازنامه" انجام دادند. آنها چنین بیان کردند که اجاره عملیاتی یکی ازمهم ترین شکل های تامین مالی خارج از ترازنامه است که در یاداشت های توضیحی صورت های مالی گزارش می شود، در حالی که تاثیر آن روی کاهش نسبت بدهی به چشم نمی آید.
آنها تاثیر اجاره عملیاتی بر نسبت بدهی را با تاثیر سایر بدهی هایی که در ترازنامه داده می شود مقایسه کردند و به این نتیجه رسیدند که:
اجاره عملیاتی برای ارزیابی کنندگان واحد تجاری از اهمیت کمتری نسبت به سایر بدهی هایی که در ترازنامه نشان داده می شود، برخوردار است.
تاثیر بدهی ناشی از اجاره عملیاتی بر بازده شرکت، شبیه تاثیری است که بدهی های ترازنامه ای بر بازده شرکت دارد. این یافته ها نشان می دهد، در حالی که بدهی ناشی از تامین مالی خارج از ترازنامه ممکن است در کاهش نسبت بدهی موثر باشد اما نمی تواند بازار را فریب دهد.
ولی جی(2006) تحقیقی تحت عنوان " فعالیت های خارج از ترازنامه، ثبات درآمد ها و قیمت سهام: شواهدی از اجاره های عملیاتی" ، را در دانشگاه میشیگان انجام داده است. در این تحقیق چگونگی کاربردی افشای اطلاعات در رابطه با اجاره های عملیاتی در یاداشت های توضیحی صورت های مالی و پیش بینی درآمدها و بازده سهام آتی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این تحقیق نشان داد که افزایش در فعالیت های اجاره عملیاتی منجر به کاهش درآمد های آتی می شود. یافته های مذکور با نزولی بودن بازده نهایی سرمایه گذاری در اجاره های عملیاتی سازگار است. آزمون های نهایی نشان داد که سرمایه گذاران به طور کامل انتظار ارتباط منفی بین فعالیت های اجاره عملیاتی خارج از ترازنامه و درآمد های آتی را دارند.
ژانک(2007) تحقیقی با عنوان "نتایج اقتصادی تامین مالی خارج از ترازنامه: شواهدی از سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه" را انجام داده است. در این رساله مشخصات ونتایج بکارگیری نوع خاصی از ابزارهای تامین مالی خارج از ترازنامه تحت عنوان سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه به صورت تجربی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج تجربی این تحقیق همراه با پیش بینی های تئوریکی نشان داده است که شرکت هایی با هزینه نمایندگی بالا، دارای عدم تقارن اطلاعاتی بالا و در نتیجه دارای انگیزه های مخاطره آمیز زیاد، به احتمال بیشتری سرمایه گذاری به روش ارزش ویژه را به عنوان منبع تامین مالی انتخاب می کنند. (مرادزاده فرد و فرامرز، 1388،ص 7 و 8 و 9 و 10)
تأثیر متغیرهای برون ترازنامه ای بر اظهارنظر حسابرسان
تحقیقات نشان داده است که عوامل کیفی مانند تامین مالی برون ترازنامه ای، رابطه مستقیمی با تصمیم گیری حسابرسان، برای ارائه نظر مشروط با بند تداوم فعالیت، دارد(کلین من و آنانداراجان، 1999) بین توقع استفاده کنندگان از حسابدارن با وظایفی که آنها برای خود متصور هستند، شکافی وجود دارد که به آن شکاف انتظارات می گویند(گای و سالیوان، 1988)
این شکاف از آنجایی بروز می کند که توافقی بر سر مسئولیت حسابرس- در تعیین وضعیت تداوم فعالیت شرکت ها مخصوصا در مواردی وجود ندارد که شرکت ها پس گرفتن گزارش مقبول حسابرسی ورشکست می شوند. به عنوان مثال( گایگر و دیگران، 1995) اعلام کردند که طی بررسی های آنها 40 تا 45 درصد شرکت هایی که ورشکست شده اند در سال قبل از ورشکستگی، گزارش مشروط حسابرسی گرفته بوده اند. در نتیجه این باعث بی میلی استفاده کنندگان از صورت های مالی می شود هنگامی که تصور می کنند، حسابرسان به وظیفه خود عمل نکرده اند که افشای محتوای صورت های مالی و مرتبط بودن آن جهت تصمیم گیری استفاده کنندگان است.
بر همین اساس بیانیه استاندارد حسابرسی شماره 59 رهنمودی برای حسابرسان ارائه کرد که طبق آن، ارزیابی دقیق تری نسبت به وضعیت تداوم فعالیت شرکت ها داشته باشند. هدف بیانیه این بود که از طریق تعامل بیشتر استفاده کنندگان، شکاف انتظارات را کاهش دهد و مسئولیت حسابرسان در افشای امکان عدم تداوم فعالیت شرکت ها را افزایش دهد. حال در این زمینه پژوهش های بسیاری صورت گرفته که در اکثر مدل ها تاثیر عوامل کمی را بر تداوم فعالیت شرکت ها بررسی کرده اند. در این میان، پژوهش های جدیدی صورت گرفته که عوامل کیفی را مبین تعیین وضعیت تداوم فعالیت شرکت ها می دانند. به عنوان نمونه(کلین من، 1999) دریافت که حتی اخبار خوب و بد از وضعیت تداوم فعالیت شرکت قبل از ارائه گزارش حسابرسی، بر اظهارنظر حسابرسان موثر است و به طور کلی به این نکته تاکید دارد در شرکت هایی که از روش های تامین مالی برون ترازنامه ای و حسابداری ساختگی استفاده می کنند و بدین وسیله ظاهر خوبی از شرکت در بازار ارائه می دهند، این کار بر اظهارنظر حسابرسان در هنگام تصمیم گیری در مورد تداوم فعالیت شرکت، اثر مستقیم دارد. )دستگیر و سلیمانیان،1386،ص7)
نتیجه گیری
همان طور که در توضیحات ذکر شد، از ابزارهای تامین مالی برون ترازنامه ای در ایران امکان استفاده از ابزاراجاره های عملیاتی وجود دارد که این مسئله ناشی از تاثیر این ابزار بر نسبت های اهرمی و نسبت های سودآوری (بازده دارایی ها، بازده سرمایه گذاری ها، بازده حقوق صاحبان سهام) می باشد که بازده حقوق صاحبان سهام- اثر مالیاتی ان در ایران مورد توجه اکثر مدیران شرکت ها می باشد و باید این مسئله هم ذکر کرد که در سایر کشورها اگر چه امکان استفاده از سایر ابزارهای تامین مالی برون ترازنامه ای وجود دارد ولی باز مهمترین ابزار، اجاره های عملیاتی می باشد که این شاید ناشی از همان تاثیر آن که در بالا ذکر شد، می باشد.
در اینجا می توان به این نکته اشاره کرد که همیشه استفاده از این نوع تامین مالی نمی تواند نتیجه مطلوبی برای شرکت داشته باشد، حداقل در ایران که به این صورت است که این ممکن است ناشی از استفاده نادرست شرکت ها باشد و همچنین ممکن است ناشی از محدودیت استفاده از این ابزارها باشد و همچنین شرایط تورمی که در ایران حاکم می باشد.
منابع و مأخذ
1)دستگیر محسن ، سلیمانیان غلامرضا (1386)› تامین مالی برون ترازنامه ای، مجله حسابدار، سال 21، شماره 182، ص 15- 21
2)تقوي¬مهدي,اسماعيل¬زاده¬مقري¬علي,احمدشعربافي مهرداد,زمانيان عليرضا(1389)، ارزيابي روش تامين مالي برون تراز نامه اي (اجاره عملياتي) بر قيمت سهام و سود شرکتهاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، مجله مطالعات کمی در مدیریت، شماره 2، ص 98-109
3) مرادزاده فرد مهدی، فرامرز جواد(1388)، مطالعه تاثير تامين مالي خارج از ترازنامه بر ارزش شرکت هاي پذيرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، مجله پژوهشنامه حسابداري مالي و حسابرسي، شماره 2، ص 117-144
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
تاریخچه حسابداری
حسابداری در دانشگاهی با بیش از پانصد سال سابقه و با نام لوکا پاچیولی (۱۴۹۵ میلادی) آغاز شدهاست. لوکا پاچیولی تحصیلات خود را در وِنیز و رُم گذراند و در دهه ۱۴۷۰ راهب صومعهای شد که از فرقه فرانسیسکن بود. تا سال ۱۴۹۷ معلم خصوصی ریاضیات بود، تا اینکه در آن سال دعوت نامهای از لودُویکو اِسفُرتسا دریافت نمود تا در میلان مشغول به کار شود. او در آنجا با لئوناردو داوینچی آشنا گردید و به او ریاضیات آموزش داد. در ۱۴۹۹، پاچیولی و لئوناردو مجبور شدند تا از میلان فرار کنند زیرا لوئی دوازدهم پادشاه فرانسه شهر را به تصرّف خود در آورده و حامیان آنها را از آنجا بیرون کرد. بعد از آن، پاچیولی و لئوناردو اکثر اوقات با هم سفر میکردند. در سال ۱۵۱۷ به محض برگشت به میهن، پاچیولی به علت سالخوردگی فوت کرد.
پاچیولی چندین کتاب در زمینه ریاضیات منتشر کرد که شامل اثر زیر میباشد:
Summa de arithmetica, geometrica, proportioni et proportionalita Venice ۱۴۹۴
وی در این اثر به تلفیق دانش ریاضی زمان خود پرداخت. همچنین برای اولین بار شرحی در مورد روش نگهداری حساب ها و دفاتر که تجار ونیزی در طول دوران رنسانس به کار می بردند ارائه داد. این روش بعدها به روش حسابداری دوطرفه مشهور شد. اگرچه پاچیولی این سیستم را تدوین کرد ونه اختراع، ولی بهعنوان «پدر علم حسابداری» مورد توجه واقع شد. سیستمی که او منتشر کرد شامل اغلب چرخههای حسابداری بود که ما امروز آنها را میشناسیم. او استفاده از دفاتر روزنامه و دفتر کل را شرح داد، و تذکر داد که یک فرد نباید به رختخواب برود مگر اینکه بدهی با بستانکاری برابر باشد! دفتر کل او حسابهایی برای موجودی (که شامل وجوه دریافتی و موجودی کالا بود)، تعهّد بانکی، سرمایه، درآمد، و مخارج داشت- انواع حساب که در بیلان کار و صورتحساب درآمد یک سازمان به ترتیب گزارش میشود. او ثبت نهایی آخر سال را نشان داد و پیشنهاد کرد که یک تراز آزمایشی برای تأیید دفتر کل متعادل بکار گرفته شود. همچنین، رساله او دامنه وسیعی از موضوعات مرتبط را، از اخلاقیات حسابداری گرفته تا حسابداری هزینه، شامل میشود.
از مهمترین تغییرات حسابداری در طول پانصد سال گذشته تغییر ماهیت نظری آن است. حسابداری دانشگاهی در چهارصد سال اول عمر خود عمدتاً رویکردی تکنیکی و فنی داشتهاست. در اوایل سده بیستم اولین مباحث نظری در حوزه حسابداری مطرح و وجه علمی بودن آن به مذاق بحث گذاشته میشود. در طول دهههای آغازین سده بیستم مباحث نظری و فلسفی جدی در خصوص تعلق حسابداری به یکی از حوزههای معرفت بشری رواج داشتهاست. این مجادلات در طرح تخصیص حسابداری به یکی از حوزههای علم یا فن یا هنر به اوج خود میرسد. در اواسط سده بیستم و با احاطه مکتب اثبات گرایی (پازیتیویسم) بر فضای دانشگاهی جهان، نظریههای حسابداری اثبات گرایانه به ظهور میرسد. ضعفهای بنیادین نظریههای اثبات گرایانه در ظرف کمتر از ربع قرن آشکار میشود و حسابداری به تبع سایر محافل علمی وارد دنیای جدید جُستارهای فلسفی و نظری میشود. طرح حسابداری انتقادی یا امثال آن نشانه این تحول نظری در حسابداری است.
تعریف حسابداری
حسابداری عبارتست از مجموعهای از اجزای بههمپیوسته در داخل یک سازمان یا موسسه که به جمع آوری، تجزیه و تحلیل، ثبت، طبقهبندی، تلخیص رویدادهای مالی مینماید و اطلاعات را در قالب گزارش هایی در اختیار استفادهکنندهگان درون سازمانی و برون سازمانی قرار میدهد.
مراحل
به طوری که از تعریف فن حسابداری بر میآید این فن دارای ۴ مرحله میباشد:
ثبت فعالیتهای مالی
طبقه بندی اقلام ثبت شده
تلخیص اقلام
تفسیر نتایج حاصله از بررسی اقلام خلاصه شده
مفاهیم اصلی
مفاهیمی مثل بدهکار، بستانکار، تجزیه و تحلیل رویدادهای مالی، دفتر کل، معین، تفضیلی و دفتر روزنامه از مفاهی بسیار پایه ای حسابداری است.
سجادی، سیدجعفر. «فصل اول». در اصول حسابداری صنعتی. ویرایش ویراست دوم. تهران: انتشارات دانشگاه علم و صنعت ایران، ۱۳۸۶. شابک [[ویژه:منابع کتاب/8-156-454-964|۸-۱۵۶-۴۵۴-۹۶۴]].
سید باقر جلالی چیمه، حسابداری میانه ۱، انتشارات کتابخانه فروردین، چاپ دهم ۱۳۸۲
چارچوب نظری گزارشگری مالی. سازمان حسابرسی.
دكتر فضل الله اكبري http://sbuas.com/images/famous/akbari_big.jpg
اندیشمند برجسته، مروج حسابداری علمی،نخستین استاد حسابداری در ایران،موسس دانشکده مدیریت و علوم اداری دانشگاه تهران،صاحب تالیفات ارزشمند در رشته حسابداری و حسابرسی و
صاحب بسیاری از عظمتهای فردی و اجتماعی.
دکتر فضل الله اکبری در دوم اردیبهشت سال 1300 هجری شمسی برابر با سوم ماه رمضان المبارک سال 1339 هجری شمسی در شهر گلپایگان چشم به جهان گشود. تحصیلا ت ابتدایی را در شهر گلپایگان و دوره دبیرستان را در دبیرستانهای ادب، صارمیه و سعدی اصفهان طی کرد. همزمان با طی دوره دبیرستان و حتی قبل از آن به تحصیل علوم قدیمه نزد پدربزرگ مادریش مرحوم حاج فخرالعلما پرداخت و پس از آن در اصفهان از محضر استادانی چون شادروان فضل الله همایی و برادر دانشمند ایشان استاد جلا ل همایی و آقای مبارکه ای کسب فیض کرد.
وی حساب و ریاضی و حساب سیاق نقدی و جنسی را نزد پدربزرگ و پدر فرا گرفت. دکتر فضل الله اکبری بعد از دریافت دیپلم متوسطه، در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و از این دانشکده لیسانس گرفت.
سپس در شرکت ملی نفت استخدام شد و همزمان با مرحوم حییم در تهیه فرهنگ لغات انگلیسی به فارسی همکاری داشت. وی در اوایل دهه 1330 در موسسه علوم اداری و بازرگانی دانشکده حقوق دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و فوق لیسانس علوم اداری و بازرگانی دریافت داشت. به دنبال آن با استفاده از بورس تحصیلی به امریکا رفت و در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و دانشگاه استانفورد به تحصیل پرداخت و در رشته مدیریت بازرگانی با گرایش حسابداری دکترا دریافت کرد.
بعد از اخذ مدرک دکترا به ایران مراجعت کرد و در موسسه علوم اداری به تدریس پرداخت و در سال 1337 به عنوان اولین مدرس حسابداری با درجه دانشیاری به عضویت هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد.
دکتر اکبری در مورد این دوره از زندگی خود در مصاحبه ای با مجله حسابدار (دکتر فضل الله اکبری، 1378، سرگذشت یک استاد و سرگذشت یک علم)، و بعد در مقاله ای در سال 1378 درباره چگونگی شروع تدریس حسابداری در دانشگاه تهران برای چاپ در مجله حسابرس (دکتر فضل الله اکبری، 1378، چگونگی تدریس حسابداری...) چنین می نویسد:
"همیشه فکر می کنم آدمی تا اندازه ای به جایی راه می برد که مقدر است . سرانجام هم وضعیتی پیش آمد که بتوانم از بورسی در این رشته بهره مند شوم. بدین ترتیب عملا به قلمروحسابداری وارد شدم... پس از مراجعت از خارج، دانشگاه تهران اعلا م کرد که برای تدریس رشته های حسابداری و حسابرسی دانشیار می پذیرد و من برای این کار داوطلب شدم."
" من تنها داوطلب بودم. ... باید اذعان کنم در آن زمان دو- سه نفری بودند که بیش از من حسابداری می دانستند و تجربه بیشتری هم داشتند، ولی چون داشتن درجه دکتری یکی از شرایط استخدام بود با وجود علا قه ای که داشتند، واجد شرایط و داوطلب نشدند.
سالها حسابداری به عنوان رشته ای قابل قبول برای تدریس در دانشگاه شناخته نمی شد. تا سال 1333 در هیچ دانشگاه و موسسه آموزش عالی حسابداری رسماً تدریس نمی شد. ... متاسفانه در ایران آن زمان، اغلب افراد به جهت عدم اطلا ع کافی از محتوای دروس مزبور، علوم مالی و حسابداری را در سطح سایر رشته های دانشگاه به حساب نمی آوردند... .
محتوای رشته حسابداری، اهمیت و لزوم آن در انتظام امور سازمانها و تاثیر آن در پیشرفت کشور، سالها همچنان ناشناخته باقی ماند. در سال 1334 که داوطلب تدریس حسابداری در دانشگاه شدم، یکی از اولیای دانشگاه گفت شک دارد جایگاه تدریس حسابداری در دانشگاه باشد، و اضافه کرد در گذشته هم حسابداری در سال ششم رشته تجارت دبیرستانها تدریس می شده است و اگر حسابداری را رشته ای دانشگاهی بشناسیم بزودی داوطلبانی هم برای تدریس خانه داری، گله داری و باغداری پیدا می شوند؛ دانشگاه را تدریس حساب کافی است.
دو - سه سالی طول کشید تا با مراجعات مکرر و مستمر، ارائه شرح دروس حسابداری و رشته های مختلف آن، اهمیت و فرق آن را با حساب و ریاضی توجیه کنم و توضیح دهم. بالا خره قرار شد در دانشکده حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی دانشگاه تهران برای انتخاب و استخدام یک نفر دانشیار اقدام کنند."
" در طول سال 1342 توضیحاتم رئیس وقت دانشگاه تهران را متقاعد و مصمم کرد که دانشگاه تهران، مانند بسیاری از مهمترین دانشگاههای جهان، و به لحاظ نیاز کشور، می باید دانشکده ای برای آموزش و تحقیقات مدیریت داشته باشد. در ابتدای شهریور 1343 شادروان دکتر صالح رئیس دانشگاه، در جلسه ای پرشور و با مخالفتهای بسیار، بالا خره تاسیس دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی را به تصویب شورایعالی فرهنگ رسانید.... مخالفتها با تاسیس این دانشکده، اولین در نوع خود در کشور، بیشتر از ناشناخته بودن مدیریت به عنوان رشته ای از دانش ناشی می شد." (دکتر اکبری، 1378، نوبت من نیست، ص 15)
دکتر فضل الله اکبری پس از تاسیس دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی دانشگاه تهران، به مدت 8 سال رئیس این دانشکده بود. پس از سال 1350، به سمت معاون آموزشی و پژوهشی وزارت علوم و آموزش عالی برگزیده شد و همزمان به تدریس رشته حسابداری در دانشگاهها و موسسات مختلف آموزش عالی به ویژه بانک ملی ایران، اشتغال داشت. در این دوره با شرکت اطلا عات اعتباری که به وسیله بانک مرکزی تاسیس شده بود، نیز همکاری داشت.
در فاصله سالهای 1350-53 که در وزارت علوم به کار اشتغال داشت، خدمات گسترده ای در زمینه ارزشیابی مدارک تحصیلی و ارزیابی علمی دانشگاهها و مراکز علمی کشور به انجام رسانید. وی در اواخر سال 1353 به دانشگاه تهران بازگشت و به عنوان استاد دانشکده علوم اداری و بازرگانی دانشگاه تهران در سمت معاون و قائم مقام رئیس دانشگاه تهران به کار ادامه داد.
پس از انقلاب در اوایل سال 1358 در سمت استادی دانشگاه بازنشسته شد اما تا پایان سال تحصیلی 58-1357 همچنان به تدریس ادامه داد.
از اوایل دهه 1360 سازمان حسابرسی این افتخار را یافت تا از همکاری ایشان با مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی این سازمان برخوردار شود. کتاب و مقالا ت مختلفی که در این دوران توسط ایشان تالیف و تدوین و توسط سازمان حسابرسی منتشر شده است حاصل این دوران پربار است.
دکتر فضل الله اکبری در اواخر دهه 1360 به امریکا مسافرت کرد و به مدت دو سال با سمت استادی در دوره های فوق لیسانس دانشکده مدیریت بازرگانی دانشگاه استانفورد که یکی از معتبرترین دانشکده های این رشته در سراسر دنیا به شمار می آید، به تدریس پرداخت.
پس از آن به انگلستان رفت و یک سال نیز در دانشکده مدیریت دولتی تدریس داشت. ایشان از اواسط دهه 1370 به ایران مراجعت کرد و همچنان همکاری خود را در زمینه تحقیق و تالیف با مرکز تحقیقات تخصصی حسابداری و حسابرسی سازمان حسابرسی ادامه داد و در این مدت است که مقالا ت متعددی هم برای مجله حسابرس تهیه کرد.
کتاب بررسی تحلیلی دکتر فضل الله اکبری در سال 1381 به عنوان کتاب درخور تقدیر برگزیده و به وسیله وزیر فرهنگ و ارشاد اسلا می در مراسم هفته کتاب مورد تقدیر قرار گرفت.
آقای دکتر اکبری دانشمندی بیطرف و واقعگرا بود. در عینحال که حرمت همگان را نگه میداشتند با اطرافیان رفتاری محکم، منطقی و مهربان داشتند.استوار و قاطع اما اهل اعتدال بودند. بیادعا بودند و فروتن.از نقد و نفی دیگران پرهیز میکردند و مراعات حقوق دیگران را از هر حیث می کردند.
نقش فردی دکتر فضل الله اکبری در توسعه دانش حسابداری در ایران به نحو قاطع تعیین کننده بوده است. این نقش به گفته خود ایشان محصول «علاقه به کار» و به قضاوت آنانی که او را از نزدیک میشناختند محصول احساس «مسئولیت» نسبت به توسعه و پیشرفت جامعه و «ایمان» به چاره جوئیها و راهگشاییهای «علم» نیز بوده است.
زنده یاد دکتر فضل الله اکبری در 13فروردین1384 جان به جان آفرین تسلیم کرد و در قطعه 229 بهشت زهرا به خاک سپرده شد.از ایشان 4 فرزند ، 2پسر و 2 دختر ، باقی مانده است.
● کتابها
▪ حسابداری صنعتی، دانشگاه تهران، با تجدید چاپ به دفعات و توسط ناشران دیگر، 1338
▪ اصول حسابداری، دانشگاه تهران، با تجدید چاپ به دفعات، 1340
▪ تجزیه و تحلیل صورتهای مالی، سازمان حسابرسی، با پنج بار تجدید چاپ و تجدیدنظر، 1366
▪ حسابداری بازرگانی، دانشکده علوم اداری و مدیریت بازرگانی، 1354
▪ تهیه بودجه بازرگانی و صنعتی، انتشارات فروردین، 1365
▪ حسابداری استهلا ک، سازمان حسابرسی، اولین چاپ 1371، چاپ هفتم، 1380
▪ فرهنگ اصطلا حات حسابداری (انگلیسی- فارسی)، سازمان حسابرسی، جلد اول، 1376
▪ بررسی تحلیلی یا استفاده از تجزیه و تحلیل صورتهای مالی در حسابرسی، سازمان حسابرسی، 1379
● مقالات
▪ سرگذشت یک استاد و سرگذشت یک علم (مصاحبه با مجله حسابدار- مرداد 1372 )
▪ تجزیه و تحلیل صورتهای مالی (حسابرس 3، مجموعه مقالا ت- تابستان 1374)
▪ واژه سرنوشت ساز (فصلنامه حسابرس شماره 1، زمستان 1377)
▪ نوبت من نیست (فصلنامه حسابرس شماره 3، بهار 1378)
▪ به یاد دوست (مجله حسابدار، شماره 132، شهریور1378)
▪ چگونه تدریس حسابداری در دانشگاه برای اولین بار شروع شد (فصلنامه حسابرس شماره 4 و5، پاییز و زمستان 1378)
▪ آموخته های آموخته را نیاموختیم (فصلنامه حسابرس شماره 9، زمستان 1379)
▪ مصطفی علی مدد: اندیشمندی پرمایه، پرکار و پربار (فصلنامه حسابرس شماره 16، مهر و آبان 1381)
▪ نرفته ام (فصلنامه حسابرس شماره 23، بهار 1383)
ز منتخبات حسابرس (فصلنامه حسابرس شماره 23، بهار 1383)
نشریه تحلیلی پژوهشی سازمان حسابرسی
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
شكل و محتوای گزارش حسابرس در صورت تعدیل اظهارنظر
بند مبانی تعدیل که قبلا بند توضیحی نامیده میشد، چیست؟
در مواردی كه حسابرس اظهارنظر خود را نسبت به صورتهای مالی تعدیل میكند، باید علاوه بر اجزای الزامی شده طبق استاندارد 700 (تجدید نظر شده 1389)، بندی را نیز به گزارش حسابرس اضافه كند كه در آن، موضوعی كه منجر به تعدیل اظهارنظر شده است، توصیف شده باشد. حسابرس باید این بند را قبل از بند اظهارنظر در گزارش حسابرس، حسب مورد با عنوان ”مبانی اظهارنظر مشروط“، ” مبانی اظهارنظر مردود“ یا ” مبانی عدم اظهارنظر“درج کند.
اگر تحریف بااهمیت مرتبط با مبالغ خاصی در صورتهای مالی (شامل افشای موارد كمّی) وجود داشته باشد، حسابرس باید در بند مبانی تعدیل، آثار آن تحریف را بر صورتهای مالی توصیف و مبلغ آن را تعیین كند، مگر اینكه انجام این کار عملی نباشد. اگر تعیین آثار مالی توسط حسابرس عملی نباشد، حسابرس باید این موضوع را در بند مبانی تعدیل بیان كند.
اگر تحریف بااهمیت در صورتهای مالی، مربوط به اطلاعات توصیفی در یادداشتها باشد، حسابرس باید در بند مبانی تعدیل، موارد تحریف در افشا را توصیف كند.
اگر تحریف بااهمیت در صورتهای مالی مربوط به عدم افشای اطلاعاتی باشد که افشای آنها الزامی است، حسابرس باید:
الف. در باره موارد افشا نشده با اركان راهبری مذاکره كند؛
ب . در بند مبانی تعدیل، ماهیت اطلاعات افشا نشده را توصیف كند؛و
پ . اطلاعات افشا نشده را، به شرط عملی بودن و كسب شواهد حسابرسی كافی و مناسب درباره آن موارد، افشا كند مگر اینكه در این خصوص منع قانونی یا مقرراتی وجود داشته باشد.
اگر تعدیل اظهارنظر حسابرس، در نتیجه محدودیت در كسب شواهد حسابرسی كافی و مناسب باشد، حسابرس باید در بند مبانی تعدیل، دلایل این محدودیت را ذكر كند.
حتی اگر حسابرس نظر مردود یا عدم اظهارنظر ارائه كند، باید در گزارش خود، هرگونه موضوعات بااهمیت دیگری را که از آن مطلع شده است و میتوانست منجر به تعدیل اظهارنظر وی شود همراه با آثار آن توصیف كند. در چنین مواردی، محدودیتها و تحریفهای بااهمیت غیرموثر بر نظر مردود یا عدم اظهارنظر، تحت عنوان فرعی ”سایر محدودیتها و یا تحریفها“، قبل از بند اظهارنظر درج میشود.
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
علل جذابیت و رواج سریع روش هزینهیابی فعالیت محور
اول این که تغییرات در بسیاری از سازمانهای تجاری در طی دهه 1980 خیلی زیاد بود. تولید به کمک رایانه، استفاده از سامانههای تولید منعطف، کنترل کیفیت جامع و روشهای تولید بهنگام، همگی تغییرات سریعی بودند که در این دهه رخ دادند. تمام این عوامل، باعث پیدایش محیطی متغیر شدند که روشها و ایدههای جدید نیاز داشت.
دوم اینکه، تلاشهای تولید کنندگان برای تهیه محصولات متنوع تر، مشتری پسندتر، با کیفیت بالاتر و نیز پاسخگویی سریع به مشتریان باعث بهکارگیری سرمایه گذاری بیشتر و درنهایت منجر به تغییر ساختار بهای تمام شده در بسیاری از شرکتها شده است.
سوم این که با مکانیزه شدن فرایندهای تولید و کاهش هزینههای دستمزد مستقیم، هزینههای سربار، اهمیت بیشتری پیدا کرده و شیوه تسهیم آن مورد توجه خاص قرار گرفته است.
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
مقالات/ محافظه كاري در حسابداري
محققان تا كنون تعاريف گوناگوني از محافظه كاري حسابداري ارائه داده اند ، برخي از آنها مانند باسو (Basu,1997) محافظه كاري حسابداري را اينچنين تعريف كرده است " روشي كه طبق آن ، در واكنش به اخبار بد ، شناسايي عايدات و خالص دارايي ها كاهش مي يابد و اين در حالي است كه ، • اهد شد زيرا تحليلگران انتظار دارند كه اين سرمايه گذاريها ممكن است كمتر از ارزش آنها برآورد شده باشند
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
نقدي بر تجديد ارزيابي داراييهاي ثابت در ايران
انتشار مقاله «تورم، حسابداري تورمي و موانع اجراي آن در ايران» در روزنامه دنياي اقتصاد 1/11/1390 نگارنده را با پرسشي مواجه ساخت مبني بر اينكه چرا به جاي استفاده از حسابداري تورمي در شرايط كنوني، تجديد ارزيابي داراييها براي نشان دادن تغييرات قيمت در بازار را ترويج نكردهام؟ • در باب هزينههاي غيرقابل قبول ممكن است به دو نوع اختلاف منجر شود كه بخشي از
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
شرایط عضویت در جامعه حسابداران رسمی ایران
1.داشتن مدرک لیسانس حسابداری (یا لیسانس مرتبط )
2.داشتن شش سال سابقه کار مفید نزد یک حسابدار رسمی یا سه سال سابقه کار مفید نزد یک حسابدار رسمی و شش سال سابقه مدیریت مالی و حسابداری
3.قبولی در آزمون حسابدار رسمی
شرایط کامل عضویت در جامعه حسابداران رسمی در ادامه مطالب
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
پژوهش در عملیات چیست؟ ... operational
تعاریف مختلف پژوهش عملیاتی
از اواسط دهه پنجاه به بعد تعاریف متعددی از پژوهش در عملیات توسط انجمنهای تخصصی پژوهش در عملیات و نویسندگان ارائه شدهاست اما هنوز تعریف واحدی از آن وجود ندارد.
در اینجا بعضی از تعاریف موجود ارائه شده و مورد تحلیل قرار میگیرند.
تعریف ۱ (انجمن پژوهش در عملیات بریتانیای کبیر (ویلکس ۱۹۸۰))
پژوهش در عملیات عبارتست از کاربرد روشهای علمی در مسائل پیچیده پدید آمده برای هدایت و مدیریت سیستمهای بزرگ شامل انسان، ماشین، مواد و پول در صنعت، تجارت، دولت و دفاع. رویکرد متمایز پژوهش در عملیات، توسعه مدلی علمی از سیستم به همراه اندازهگیری عواملی مانند شانس و خطر برای پیشگویی و مقایسه پیامدهای تصمیمات، استرتژیها یا کنترلهای جانشین میباشد. هدف، کمک به مدیریت در تعیین سیاستها و اقدامات به صورت علمی است.
تعریف ۲ (انجمن پژوهش در عملیات آمریکا (پولاک، راسکوپف و بارنت ۱۹۹۴، ۱))
(۱) پژوهش در عملیات رویکردی علمی برای تصمیمگیری است.
(۲) پژوهش در عملیات عبارتست از تصمیمگیری علمی برای دستیابی به بهترین طراحی و عملیات سیستمها، معمولاً در شرایطی که تخصیص منابع محدود نیز مورد نیاز باشد.
تعریف ۳ (دالنباخ و جرج ۱۹۷۸، ۳)
پژوهش در عملیات عبارتست از کاربرد سیستماتیک روشها، تکنیکها و ابزار مقداری برای تحلیل مسائل عملیات سیستمها.
تعریف ۴ (دالنباخ وجرج ۱۹۷۸، ۳)
پژوهش در عملیات اساساً عبارتست از مجموعهای از تکنیکها و ابزارهای ریاضی به همراه نگرشی سیستمی که برای حل مسائل تصمیم عملی دارای ماهیت اقتصادی یا مهندسی بکار میرود.
تعریف ۵ (ثیراف و ککلمپ ۱۹۷۵، ۳)
پژوهش در عملیات عبارتست از بکارگیری نگرش برنامهریزی شده (روش علمی روزآمد شده) و تیمی چند تخصصی برای بیان ارتباطات عملکردی پیچیده در قالب مدلهای ریاضی با هدف ارائه مبنایی مقداری برای تصمیمگیری و کشف مسائل جدید برای تحلیل مقداری.
تعریف ۶ (طه ۱۹۷۶، ۴)
این حوزه جدید تصمیمگیری با استفاده دانش علمی از طریق تلاش تیمی چند تخصصی برای تعیین بهترین نحوه بهرهبرداری از منابع محدود تعریف میشود.
تعریف ۷ (چرچمن، اکاف و آرنوف ۱۹۵۷، ۴)
پژوهش در عملیات، در کلیترین معنی، عبارتست از کاربرد روشها، تکنیکها و ابزار علمی در مسائل شامل عملیات سیستمها بطوری که عملیات چنین سیستمهایی در قالب جوابهای بهینه مسائل کنترل شوند.
تعریف ۸ (لاس و روزنوین ۱۹۷۷)
پژوهش در عملیات میتواند بعنوان رویکردی علمی برای تصمیمگیری تعریف شود. رسالت پژوهش در عملیات پشتیبانی در حل مسائل واقعی در حوزههای کاربردی متنوع با استفاده از مدلسازی ریاضی و کامپیوتری میباشد.
تعریف ۹ (سوپر، اوسبورن و زوزیگ ۱۹۹۰، ۲۲)
پژوهش در عملیات نوع خاصی از پژوهش کاربردی است و در بیشتر موارد به عنوان ابزار مدیریت بکار گرفته میشود. پژوهش در عملیات به عنوان کاربرد روش علمی در حل مسائل مدیریت آغاز شد. پژوهش در عملیات رویکردی مقداری به تحلیل مسائل مدیریت دارد.
تعریف ۱۰ (کیوود ۱۹۷۱)
پژوهش در عملیات علمی تجربی و کاربردی است که به مشاهده، درک و پیشگویی رفتار سیستمهای هدفمند متشکل از انسان و ماشین میپردازد.
تعریف ۱۱ (وارنر ۱۹۹۶، ۳۷۴۳)
پژوهش در عملیات تلاش خود را مختص به درک رفتار سیستمهای عملیاتی متشکل از طبیعت، انسان و ماشینها میکند. ماشینها چیزهایی علاوه بر ساختههای بشری، مانند قوانین، عادات معمول، رفتار بشری و ساختارها و رسوم اجتماعی را شامل میشوند. چنین سیستمهایی در تجارت، مدیریت و دولت معمول هستند. نوع پژوهش در پژوهش در عملیات هم توسعه تئوریها (که در پژوهش در عملیات مدل نامیده میشود) و هم کاربرد این دانش در بهبود عملیات سیستمها را شامل میشود.
تعریف ۱۲ (ساعتی ۱۹۸۸، ۳)
از بین تعریفهایی که ساعتی با آنها آشناست تعریف زیر را ترجیح میدهد: پژوهش در عملیات عبارت است از هنر ارائه جوابهای بد به مسائلی که به آنها جوابهای بدتر داده میشود.
تعریف ۱۳ (ساعتی ۱۹۸۸، ۳)
پژوهش در عملیات عبارت است از کمک به مدیران در تصمیمگیری از طریق ارائه اطلاعات عددی مورد نیاز به آنها بر اساس روش علمی تحلیل.
تحلیل تعاریف
۱- علمیت
آیا پژوهش در عملیات علم است؟ هنر است؟ کاربرد نتایج دیگر علوم است؟ مجموعهای از روشها، تکنیکها و ابزار علمی است؟ اگر علم است، چه نوع علمی است؟ تعاریف ارائه شده پاسخ واحدی به این پرسشها نمیدهند. در بررسی موضوع علمیت در پژوهش در عملیات، لازم است ابتدا تعریفی از علم ارائه شود.
اکاف (۱۹۶۲، ۱) علم را فرایند تحقیق تعریف مینماید. یعنی شیوهای برای (الف) پاسخ به پرسشها و حل مسائل. با پذیرش این تعریف، پژوهش در عملیات نیز علم است زیرا آنچه در همه تعاریف پژوهش در عملیات به نوعی مورد نظر قرار میگیرد حل مسائل است. حال این پرسش باقی میماند که پژوهش در عملیات چه نوع علمی است؟ در پاسخ به این پرسش باید دستهبندی و تعاریف علوم را مشخص نمود. یک دستهبندی کلی که بر مبنای نتیجه فرایند تحقیق (هوسی و هوسی ۱۹۹۷) شکل گرفتهاست علم محض۵ و کاربردی۶ میباشد.
تمایز بین علم محض و کاربردی بسیار مشکل است و شاید مناسبتر باشد که این دستهبندی طیفی از یک مقیاس تصور شود که درجه محض یا کاربردی بودن علم را مشخص کند. اکاف (۱۹۶۲، ۷) و هوسی و هوسی (۱۹۹۷، ۱۳) تمایز بین علم محض و کاربردی را بر مبنای پاسخ به پرسش۷ یا حل مسأله۸ توضیح میدهند. تفاوت بین پرسش و مسأله در علت بروز پرسش، کنجکاوی، نیاز به درک بهتر موضوعات علمی و تمایل به گسترش مرزهای دانش بوده در حالیکه هیچگونه انگیزهای برای کاربرد نتایج ناشی از پاسخ به آن پرسش وجود ندارد اگرچه ممکن است قابل کاربرد باشد. مسأله زمانی مطرح میشود که بخواهیم شرایط موجود به گونهای تغییر کند که مطابق خواست ما گردد. علم محض علمی است که در آن به پرسشها پاسخ داده میشود در حالیکه با استفاده از علم کاربردی مسائل حل میشوند.
همانطور که از تعاریف برمیآید پژوهش در عملیات با هدف حل مسائل شکل گرفته است. بنابراین در ابتدا علمی کاربردی است اما با گسترش استفاده از پژوهش در عملیات در حل مسائل، نیاز به توسعه مفاهیم، مبانی، تئوریها و ارائه روشهای کاراتر بیشتر نمایان شد بطوری که در کنار شاخه کاربردی آن، شاخص محض آن نیز گسترش یافت تا جایی که توجه به فعالیتهای پژوهشی در شاخه محض پژوهش در عملیات از تعداد و حجم فعالیتهای پژوهشی در راستای کاربرد این علم در حل مسائل واقعی کاست و ارزش بعد کاربردی این علم را کمرنگ نمود (لاس و روزن وین ۱۹۹۷). با این توضیح مشاهده میشود که پژوهش در عملیات نیز مانند علومی همچون فیزیک، شیمی و ریاضی میتواند دارای شاخههای محض و کاربردی باشد.
۲- هدف پژوهش در عملیات
حل مسائل عملیاتی
حل مسائل عملیات سیستمهای شامل انسان، ماشین، مواد، انرژی، اطلاعات و پول
حل مسائل تصمیمگیری
عملیات عبارتست از مجموعهای از چند یا تعداد زیادی عمل یا وظیفه مستقل مربوط به مواد خام، انسان و ماشینها که وقتی در کنار هم قرار میگیرند ساختار منسجمی را تشکیل میدهند که از آن عملی در راستای اهداف بزرگتر و وسیعتر حاصل میشود (ساعتی ۱۹۸۸). موردیک و مانسون (۱۹۸۶، ۱۳۱) عملیات را چنین تعریف مینمایند: عملیات عبارتست از مجموعهای از عناصر کاری که منجر به تغییر ارادی خصوصیات فیزیکی یا شیمیایی یک شئی، مونتاژ یا دمونتاژ اجزاء، تنظیم و آمادهسازی عملیات دیگر، حمل ونقل، بازرسی، بایگانی یک شئی یا ثبت دادهها میگردند. همچنین عملیات زمانی اتفاق میافتد که تلاش فکری در خصوص اجزاء یک مسئله پیچیده یا برای یک مسئله ساده بکار رود.
موردیک و مانسون (۱۹۸۶، ۳۱) سیستم را چنین تعریف مینمایند:سیستم عبارتست از مجموعهای از عناصر سازمان یافته دارای اثر متقابل که از طریق انجام عملیات روی دادهها، اطلاعات، انرژی، ماده یا ارگانیسمها در یک فاصله زمانی برای تولید اطلاعات، انرژی، ماده یا ارگانیسمها به عنوان خروجی، هدف یا اهداف مشترکی را دنبال میکند.
مسائل عملیاتی و عملیات سیستمها مسائلی هستند که در اجرا، کنترل، هدایت، هماهنگی، تنظیم، برنامهریزی، زمانبندی، بهینهسازی و بهبود عملیات پیش میآیند. خیلی از نویسندگان بین پاسخهای مسأله و تصمیمها و همچنین حل مسأله و تصمیمگیری تفاوتی قایل نمیشوند. موردیک و مانسون (۱۹۸۶، ۳۶۶) مسأله و تصمیم را یکی نمیدانند؛ مسائل هنگامی بروز مینمایند که ما ناراضی هستیم، هنگامی که چیزی ما را تا آن حد آزار میدهد که احساس میکنیم باید اقدامی صورت دهیم. فعالیت حل مسأله عبارتست از جستجوی راه حلها یا خط مشیها که نارضایتی ما را کاهش دهد. معمولاً تعداد زیادی راه حل برای یک مسأله وجود دارد که بعضی از آنها بهتر از بقیه هستند. انتخاب از میان این راه حلها یا خط مشیها تصمیمگیری و چگونگی انتخاب، تصمیمگیری است.
۳- ابزار، فنون و روش علمی در پژوهش در عملیات
در تعاریف به واژههای ابزار۹، فنون۱۰ (یا تکنیکها) و روش علمی۱۱ برمیخوریم. قبل از اینکه به نقش، جایگاه و مفهوم این واژهها در پژوهش در عملیات بپردازیم لازم است هر یک از واژهها را بهتر و بیشتر بشناسیم. در (اکاف ۱۳۷۷، ۱۶- ۱۷) در خصوص این واژهها چنین آمده است:
منظور از ابزار علمی، ابزار فیزیکی یا مفهومی است که در تحقیقات علمی مورد استفاده قرار میگیرد. نمونههایی از چنین ابزارهایی عبارتند از: نمادهای ریاضی، کامپیوترهای الکترونیکی، میکروسکوپها، جداول لگاریتمی و اعداد تصادفی، ترمومترها و شتاب دهندهها.
ما با استفاده از عبارت «فنون علمی» به راهی اشاره میکنیم برای نیل به اهداف علمی، یا انجام یک راهکار علمی. بنابراین فنون، راههای استفاده از ابزارهای علمی هستند. برای مثال، شیوههای متنوع نمونهگیری، فنونی علمی هستند که از جداول اعداد تصادفی به عنوان یک ابزار علمی استفاده کردهاند. محاسبه و تحلیل گرافیکی، فنون متفاوتی برای پیداکردن ارزش حداقل و حداکثر یک فعالیت هستند.
روش علمی به راه انتخاب فنون در علم اطلاق میگردد؛ یعنی اینکه ارزیابی راهکارهای علمی مختلف. بنابراین، همانگونه که فنون مورد استفاده یک دانشمند، نتایج تصمیمات او هستند، روشی که این تصمیمات اتخاذ میشوند، محصول یا نتیجه قواعد تصمیمگیری او به شمار میآیند. روشها قواعد انتخاب هستند. فنون، خود همان انتخابها هستند. برای مثال، شیوۀ انتخاب بهترین مجموعه ممکن از میان طرحهای نمونه، یک روش علمی است؛ و گزینش مناسبترین مجموعه از میان شقوق مختلف برای اندازهگیری یک ویژگی همچون طول، سختی، هوش یا همکاری مستلزم استفاده از یک روش است.
روششناسی۱۲ غالباً به مطالعه روشهای علمی اطلاق میگردد. هدف روششناسی بهبود بخشیدن به شیوهها و معیارهای بکار گرفته شده برای مدیریت و هدایت یک تحقیق علمی است. به همین دلیل، اغلب روششناسی را به عنوان منطق علم میشناسند.
با این توضیح، روش علمی در پژوهش در عملیات چگونه است؟ فنون و ابزار آن چیستند؟ روششناسی پژوهش در عملیات متکی بر مدل است. اصل فعالیت پژوهش در عملیات ساخت و استفاده از مدلهاست. بیش از شرح روش علمی پژوهش در عملیات به مفاهیم مدل میپردازیم.
مدل بیانی ساده شده از واقعیت است. به عبارت دیگر مدل تجریدی از یک سیستم فیزیکی یا خاصیتی از آن سیستم یا یک مفهوم است. توجه به این مطلب لازم است که یک مدل همیشه و ضرورتاً بیانی است که کامل نیست.
چرا مدل؟ دلایل متعددی وجود دارد که چرا جایگزینی برای یک چیز واقعی به خود آن چیز ترجیح داده میشود. اغلب انگیزه اقتصادی مطرح است؛ صرفهجویی در هزینه، زمان یا کالاهای باارزش دیگر. گاهی اوقات به دلیل دوری از خطر بررسی یا تغییر مستقیم شئی واقعی است. گاهی اوقات محیط واقعی آنقدر پیچیده است که تنها یک مدل برای درک آن و ارتباط با دیگران در خصوص آن محیط نیاز است.
روش علمی در پژوهش در عملیات عمدتاً یک فرایند مدلسازی است و ابزار این روش علمی مدل است. با فرض وجود یک چیز واقعی که آنرا سیستم واقعی مینامیم و دلیل قابل درکی برای تمایل به بررسی آن (یعنی مسأله مربوط به سیستم واقعی که نیازمند نتیجهگیری۱۳ یا تصمیم معین است)، فرایند مدلسازی میتواند مطابق شکل زیر (شکل ۱) باشد:
پژوهش در عملیات
در این روش قدم اول توسعه فرضیهای۱۷ است که عموماً از طریق قیاس از جزء به کل (تعمیم قیاسی۱۸) که نتیجه مشاهدات غیر رسمی است ساخته میشود. در این زمان آزمایشی برای آزمون فرضیه طراحی میشود. اگر نتایج آزمایش متناقض با فرضیه باشد، فرضیه مورد بازنگری قرار گرفته و دوباره آزمون میشود. این چرخه آنقدر ادامه مییابد تا یک فرضیه تأیید۱۹ شده یا نظریه۲۰ بدست آید. نتیجه این فرایند چیزی است که به آن واقعیت، دانش یا یک قانون طبیعت گفته میشود. برخلاف نتایج مدل، نظریهها عباراتی در مورد موضوعات واقعی هستند که به صورت مستقل قابل تأییدند. مدلها اختراع میشوند و نظریهها کشف میشوند (فیلیپس، رواین داران و سولبرگ، ۱۹۸۷، ۴).
با مقایسه دو شکل میبینیم که مدل دارای نقشی همارز نقش فرضیه در روش علمی علوم طبیعی است. در پژوهش در عملیات به جای قیاس از جزء به کل و ساخت فرضیه، از طریق قیاس از کل به جزء و با در نظر گرفتن مفروضات مدلی ساخته میشود. در پژوهش در عملیات همانند علوم طبیعی قصد اثبات فرضیه را نداریم بلکه اعتبار مدل را میسنجیم. نتیجه اثبات فرضیه، نظریه است در صورتیکه اعتبارسنجی و حل مدل به نتایج مدل میانجامد. اصل و اساس روش علمی در پژوهش در عملیات اینگونه است اگر چه ممکن است در کاری با دادههای جمعآوری شده یا در بعضی موارد جنبی مدلسازی، نیاز به ساخت فرضیه و اثبات آن داشته باشیم. ابزار و فنون پژوهش در عملیات دارای مبنای عددی و ریاضی میباشند.
۴- رویکرد سیستمها (موردیک و مانسون ۱۹۸۶، ۴۵- ۴۸)
رویکرد سیستمها۲۱ روشی منظم برای ارزیابی یک نیاز بشری از یک ماهیت پیچیده است که در چارچوب ذهنی اجازه- بدهید- برگردیم- به- عقب- و- به- این- شرایط- از- تمام- زوایایش- نگاه- کنیم، انجام میشود و شامل پرسشهایی بدین شکل است: در این مسأله چه تعداد عنصر متمایز وجود دارد؟ چه روابط علت و معلولی بین این عناصر وجود دارد؟ چه عملی در خصوص هریک از موارد باید انجام شود؟ در هنگام تعریف اجزاء چه مبادلهای بین منابع نیاز خواهد بود؟
رویکرد سیستمها ترکیبی از مفاهیم فلسفی و روششناسی عمومی است. وجوه فلسفی با مشخصههای زیر توصیف میشوند:
بین رشتهای۲۲: رویکرد حل مسائل و طراحی سیستمها محدود به یک تخصص تنها نمیشود بلکه تمام رشتههای مرتبط به نوعی بر راهحل تأثیر میگذارند.
کیفی و کمی: رویکرد سیستمها، از رویکردی بهگزین۲۳ بهره میگیرد که در آن، طرح محدود به هیچگونه ابزار خاصی نمیگردد. راهحل میتواند به صورت کیفی یا کمی توصیف شود یا ترکیبی از آندو باشد، هرکدام که مناسبترین است.
سازمان یافته۲۴: رویکرد سیستمها وسیلهای برای حل مسائل بزرگ و پیچیده است که راهحلهای آنها شامل بکارگیری مقدار زیادی از منابع در شکلی سازمان یافته است. معمولاً تیمی ماهر از ژنرالهای حرفهای (طراحان سیستمها) و متخصصین (خبرههای فن و اجزاء) قلمرو مسأله را در یک فاصله زمانی مشخص بررسی نموده تا آنرا فرمولبندی نمایند. فرمولبندی مسأله برای کل پروژه طراحی کلیدی است زیرا اهداف سیستم از نیازهای آمده در صورت مسأله استخراج میگردند. مدیریت نقش بزرگی در شناسایی و فرمولبندی مسائل دارد. اگر چه توسعه سیستم در مراحل بعدی ممکن است بهترین طراحی اجزاء را ارائه ندهد، سیستم ممکن است راه حل برای مسأله ارائه دهد. اگر مسأله به صورت نادرست شناسایی شده باشد، در آنصورت اهداف نیز بصورت نادرست تبیین شده و علیرغم کیفیت بالای طراحی تفصیلی، سیستم شکست خواهد خورد. رویکرد سازمان یافته نیاز دارد که اعضای تیم سیستمها، صرفنظر از زمینه تخصصی متفاوت، رویکرد سیستمها را بفهمند. زبان طراحی سیستمها اساس ارتباط بین آنهاست.
خلاق: با وجود رویههای تعمیم یافته که برای طراحی سیستمها توسعه یافتهاند، رویکرد سیستمها باید رویکردی خلاق باشد بطوریکه ابتدا روی آرمانها و سپس روی روشها تمرکز کند. سیستم نهایی بستگی زیادی به نوآوری۲۵ و خلاقیت افراد سهیم در طراحی دارد. رویکرد سیستمها باید خلاق باشد زیرا: مسائل آنقدر پیچیده و دارای ساختار نامنظم۲۶ هستند که هیچ فرمولبندی یا راهحل واحد برای آنها وجود ندارد.
بیشتر دادههای موجود آنقدر ناقص، نامطمئن یا مبهم هستند که به منظور تشکیل یک چارچوب نظریهای برای مسأله باید در حد زیادی از تجسم استفاده نمود.
برای مسائل زیر سیستمی باید راهحلهای جایگزین تولید نمود و از بین راهحلهای زیاد، انتخابی صورت گیرد که یک جواب تقریباً بهینه برای کل سیستم را بدست دهد.
موانع وظیفهای و تخصصی سنتی باید دارای اهمیت کمتری نسبت به نتیجهگیری برای راه حل باشد.
نظریهای۲۷: پایه رویکرد سیستمها روشهای علم است. علم ساختارهای نظریهای (که با گذشت زمان اعتبار آنها بیشتر میشود) ارائه میدهد که براساس آنها میتوانیم راه حلهای علمی بسازیم. ساختار اسکلت است و دادهها گوشت و پوست هستند که شکل را میسازند. دادههای متفاوت ممکن است شکلهای متفاوتی ارائه دهند اما نظریه، قالب ارائه میدهد. نظریه مرتبط برای رویکرد سیستمها ممکن است از هر رشته علمی دیگری استخراج شود و نظریه سیستمها خود مبتنی بر بسیاری از رشتههاست.
تجربی۲۸: جستجوی دادههای تجربی بخشی ضروری از رویکرد است. باید دادههای مرتبط از غیرمرتبط و دادههای درست از غلط تمیز داده شوند. دادههای مرتبط عموماً نه تنها شامل حقایق وجوه فنی هستند بلکه حقایق موارد عملی، وظایف، تبادلات، طرز افکار و دیگر مشخصههای سازمانی سیستمهای انسان - ماشین را نیز در بر دارند.
عملگرا۲۹: برای سیستمهای آزمایشی یا واقعی، یک مشخصه اصلی رویکرد سیستمها اینست که نتیجه عمل مدار ارائه میدهد. سیستم باید عملی، قابل تولید و قابل اجرا باشد. فعالیتهای سیستمها در جهت تأمین یک سری اهداف یا نیازهای واقعی است. بنابراین طراحان سیستم باید از سازمان یا عملیاتی که آن را مورد بررسی قرار میدهند درک خوبی داشته باشند.
رویکرد سیستمها در تمام مدت روی اهداف سیستم کل تمرکز میکند. به این دلیل، تعریف اهداف سیستم در شروع مطالعه و بررسی مستمر و شاید تعریف مجدد آنها به موازات پیشرفت طراحی مهم است. وقتیکه اهداف تعریف شدند، هر مقدار داده که جمعآوری آنها از جهت اقتصادی به صرفه باشد جمعآوری و سازماندهی میشوند. این دادهها شامل ورودیها، خروجیها، معیار، محدودیتها و ساختار عمومی سیستم میباشد. قدم بعدی نیازمند خلاقیت قابل ملاحظهای است. طرح کلی سیستم در قالب عناصر اصلی و ارتباطات طراحی میشود. موارد جایگزین و تغییرات خلق و بررسی میشود. تشابهات و توافقات بین تخصصهای مختلف در نظر گرفته میشود. این قدم، اولین مرحله از طراحی مفهومی است.
تحلیل هنگامی بکار گرفته میشود که طراح سعی در پالایش سیستم از طریق بهبود اجزاء و زیرسیستمها دارد. در حالیکه خروجیهای زیرسیستمها مورد بررسی قرار میگیرند، طراح بصورت مستمر روی اهداف سیستم کل تمرکز میکند. معیارها و محدودیتها نیز مورد ارزیابی قرار گرفته و ممکن است در این مرحله بازنگری شوند.
اد رکنی نژاد در تاریخ ۸ - تیر - ۱۳۸۷
۴-۵- استفاده از تیم چند تخصصی
عملیات و سیستمها از اجزاء، مفاهیم و ارتباطاتی تشکیل شدهاند که هر کدام به حوزه تخصصی یا علمی خاصی مربوط بوده یا از کاربرد آن شکل گرفتهاست. با توجه به رویکرد سیستمی پژوهش در عملیات که باید به عوامل، اجزاء و مفاهیم مختلف عملیات و سیستمها توجه داشته باشد ناگزیر باید از تخصصهای مختلف برای شناسایی مسأله، فرمولبندی و ساخت مدل استفاده نماید. بعنوان مثال و همانطور که در بخش تاریخچه پژوهش در عملیات خواهیم دید در یک عملیات نظامی در جنگ جهانی دوم از تخصصهای فیزیک، شیمی، روانشناسی و ریاضیات استفاده میشد که هریک مورد نیاز یک بخش از عملیات نظامی بوده است.
موفقیت در حل مسائل مورد نظر پژوهش در عملیات مستلزم استفاده از تخصصهایی غیر از متخصص پژوهش در عملیات (که نقش واسط، هماهنگ کننده و نتیجه گیرنده فعالیت تیمی پژوهش در عملیات است) مانند تخصصهای علوم پایه، فنی و مهندسی، متخصصین کامپیوتر و همچنین مدیران مربوط به مسأله مورد بررسی میباشد.یک متخصص کارآمد پژوهش در عملیات باید با متخصصین دیگر رشتهها تیمی تشکیل داده و آنها را در یک مسیر طولانی و سخت هدایت نماید. بنابراین علاوه بر دارا بودن مهارت لازم در روششناسی پژوهش در عملیات و رویکرد حل مسأله از دیدگاه پژوهش در عملیات، باید آشنایی لازم با موضوع را بدست آورده و با داشتن مهارتهای برقراری ارتباط، درکی مناسب از مسأله و سازمان سفارش دهنده یا حمایت کننده پروژه به دست آورد (لاس و روزن وین ۱۹۹۷).
۴-۶- فعالیتهای پژوهش در عملیات
در پژوهش در عملیات، مسائل از طریق چه فعالیتهایی حل میشوند؟ در اینجا سعی میکنیم دستههای فعالیتهای پژوهش در عملیات را توضیح دهیم.
۴-۶-۱- برنامهریزی
در اینجا منظور از برنامهریزی۳۰، برنامهریزی در مواردی است که تصمیمات از طریق کار با روشهای مقداری و کمی استخراج میشوند و نباید با برنامهریزی کیفی مانند برنامهریزی استراتژیک و امثال آن اشتباه شود. در یک کارخانه، تولید در چه زمانهایی و در چه سطحی باید باشد؟ خرید مواد اولیه و نگهداری موجودی چگونه باشد؟ در چه مقاطعی به اضافه کاری نیروی کار نیاز داریم؟ پاسخ این پرسشها در استفاده از فنون برنامهریزی تولید است که از فنون پژوهش در عملیات به شمار میآیند.
۴-۶-۲- زمانبندی۳۱
هر عملیات دارای مجموعهای از عناصر است که در ارتباط با یکدیگر عمل میکنند. موفقیت عملیات نیازمند هماهنگی در فعالیت عناصر است. یکی از جنبههای هماهنگی، هماهنگی زمانی است. به عنوان مثال در یک عملیات ماشینکاری که از چند ماشین، چند نیروی انسانی و قطعات مختلف تشکیل شده است هریک از عناصر در هر زمان باید چه کاری انجام داده یا چه کاری بر روی آنها انجام شود تا در پایان عملیات، قطعه تکمیل شده تولید شود.
۴-۶-۳- تخصیص منابع۳۲
هر عملیات نیازمند منابع است. این منابع میتوانند مواد خام، نیروی انسانی، ماشین آلات و تجهیزات جانبی، اطلاعات، بودجه، فضا و زمان باشد. مجموع عملیاتی که در یک سیستم موجود هستند به چه میزان از منابع میتوانند استفاده نمایند تا اهداف سیستم تأمین شود؟ تخصیص و تسهیم منابع (که میزان آنها محدود است) بین عملیات و عناصر آنها یکی دیگر از فعالیتهای پژوهش در عملیات است.
۴-۶-۴- بهینه سازی۳۳
در بعضی از تعاریف عباراتی همچون دستیابی به بهترین، کنترل در قالب جوابهای بهینه و بهترین نحوه بهرهبرداری از منابع محدود در مقابل بهبود عملیات سیستمها و ارائه جوابهای بهتر آمده است. آیا هدف پژوهش در عملیات ارائه راهحل بهینه به مسائل است؟ آیا بهینه سازی هدف است یا بهبود؟ آنطور که از تعاریف و توضیحات موجود بر میآید هدف پژوهش در عملیات بهبود است اما بهینه، در صورتیکه دست یافتنی باشد مطلوب خواهد بود. در اینجا بهینه سازی بعنوان یکی از حوزههای فعالیت پژوهش در عملیات مطرح میگردد. برنامهریزی، زمانبندی و تخصیص منابع میتوانند به شکل بهینه در نظر گرفته شوند اما بدلیل مشکلات محاسباتی و فرمولبندی، به راهحلهای نزدیک بهینه حاصل از آنها اکتفا میشود و به این دلیل در اینجا به عنوان حوزههای مستقل از بهینه سازی در نظر گرفته شدهاند.
۴-۶-۵- تعیین خط مشی و تصمیم
همانطور که اشاره شد حل مسائل تصمیم یکی از اهداف پژوهش در عملیات است. انتخاب پروژهها، تعیین روش سرمایهگذاری، انتخاب استراتژی، انتخاب راه حل مناسب و مواردی از این قبیل فعالیتهایی هستند که در پژوهش در عملیات مطرح میشوند.
۴-۶-۶- توصیف۳۴
توصیف شامل مجموعهای از فعالیتهاست که در آنها مشخصه یا مشخصههایی از عملیات و سیستمها در قالب مدل توصیف میشوند. مدلهای صف نمونهای از این مدلهاست که در آنها مشخصههای یک سیستم صف در قالب مدل صف بیان شده و دیگر مشخصههای لازم که بصورت مستقیم از روی اطلاعات جمع آوری شده قابل دستیابی نیستند بر اساس مدل محاسبه میشوند.
۴-۶-۷- پیشگویی۳۵
در خیلی از موارد نیاز داریم که شرایط فرضی برای عملیات یا سیستم در نظر گرفته و رفتار آن را در آن شرایط بررسی نماییم. چنین شرایطی وجود خارجی نداشته و ایجاد آن برای ظاهر شدن رفتار جدید مستلزم صرف زمان و هزینه است. راه سادهتر برای دستیابی به آن شرایط و رفتار حاصل، پیشگویی است. بدین منظور با استفاده از مدلسازی علاوه بر توصیف عملیات یا سیستم، شرایط متفاوت مورد نظر را از طریق تغییر مشخصههای مدل به وجود آورده و با حل مدل رفتار جدید را پیشگویی میکنیم. به عنوان مثال در مدلهای صف، میتوان با تغییر مشخصه تعداد خدمت دهندگان در مدل، طول صف و زمان انتظار را پیشگویی نمود بدون آنکه در سیستم فعلی تعداد خدمت دهندگان را تغییر داده باشیم.
۵- تاریخ پژوهش در عملیات
۵-۱- قبل از جنگ جهانی دوم (ساعتی ۱۹۸۸، ۵- ۷)
در گذشته، تحقیق و توسعه اغلب محدود به مسیرهای خاص و جدا از هم بودهاند. فقط یک یا دو عامل بطور همزمان در فعالیتهای تحقیق و توسعه در نظر گرفته میشد. اما از زمانی که تکنیکهای ریاضی توسعه یافته و تکمیل شدند وجوه جزئی بیشتری از تعداد زیادی از عوامل میتوانستند در مقیاس وسیعتری در نظر گرفته شوند. میتوان گفت پژوهش در عملیات زمانی شروع به بیرون آمدن از پوسته خود نمود که تکنیکهای پیشگویی جایگزین روشهایی مانند تاس انداختن شدند. مردانی مانند تیلور، ارلنگ، لنکستر، ادیسون و لوینسون، همگی کسانی بودند که در توسعه ابتدایی پژوهش در عملیات سهیم بودهاند اگرچه تحت نام پژوهش در عملیات نبوده است. در سالهای آخر دهه اول ۱۸۰۰، پیشگامان مشاوره مدیریت و مهندسی صنایع ارزش تکنیکهای علمی در حوزههای تولید و برنامهریزی را به اثبات میرسانند. تکنیکهایی که در قالب آنها پژوهش در عملیات شکل گرفته و بسط داده شد. فردریک تیلور تحلیل علمی روشهای تولید را از حدود سالهای ۱۸۸۵ آغاز نمود و نتایج تجربیات خود را منتشر نمود. شاید آشناترین مثال از کارهای تیلور مسئله بیل باشد. هدف تیلور تعیین وزن بار جابجا شده توسط بیل بود بطوری که حداکثر مواد با کمترین خستگی برای نیروی کار جابجا شود.
بعد از آزمایشهای متعدد با وزنهای متفاوت، تیلور وزنی را برای جابجایی انتخاب نمود که سبکتر از میزان باری بود که بطور معمول جابجا میشد و از طرفی مؤثرترین روش در طول یک روز کاری بود. تیلور با داشتن نگرش نو، روی این فرض قدیمی که کارگری کاراتر است که بار بیشتری را بتواند با هر بیل زدن جابجا نماید، تأثیر گذاشت. تیلور حقایق جدیدی را بیان نکرد بلکه دانش سنتی و معمول را به صورت علمی مورد ارزیابی قرار داد و نتایج آنها را در قالب اصول پایه یک علم جدید بیان نمود.
در سال ۱۹۱۷، ارلنگ، ریاضیدان دانمارکی که با شرکت تلفن کار میکرد، مهمترین کتاب خود را با عنوان راه حل بعضی از مسائل مهم در ارتباطات تلفنی خودکار در قالب تئوری احتمالات منتشر ساخت. این کتاب شامل فرمولهایی برای محاسبه زمان هدر رفته و انتظار بود که براساس اصول توازن آماری توسط وی بدست آمده بود. این فرمولها هم اکنون به عنوان زیربنای تئوری ترافیک تلفنی به شمار میآیند.
در بریتانیای کبیر، فردریک لنکستر، مسئله ترجمه استراتژیهای نظامی پیچیده به فرمولهای ریاضی را مورد بررسی قرار داد. «هواپیما در جبهه جنگ» که در سال ۱۹۱۶ منتشر شد ایده وی را در خصوص اثر بخشی تحلیل مقداری استراتژی نظامی نشان میدهد. شاید مهمترین عبارت لنکستر در خصوص این نوع تحلیل قانون مشهور مربع N باشد که مربوط به ارتباط بین پیروزی و برتری از جهت تعداد و برتری از جهت اسلحه میباشد.
در ایالات متحده، توماس ادیسون به عنوان رئیس هیأت مشاور نظامی در طول جنگ جهانی اول، برای ترسیم و تحلیل اثر بخشی تکنیک زیگزاگی و دیگر تکنیکهای بکار گرفته شده توسط کشتیهای تجاری برای دورماندن از زیردریایی دشمن، از یک تخته بازی تاکتیکی استفاده میکرد.
در طول دهه ۱۹۳۰، هوراس لوینسون بکارگیری تحلیل علمی را در مورد مسائل بازرگانی آغاز کرد. مطالعه عادات خرید مشتریان، عکسالعمل مشتریان در مقابل آگهی و رابطه بین محیط و نوع کالاهای فروخته شده از جمله مطالعات وی بودند. در دهه ۱۹۲۰، لوینسون مطالعهای را در خصوص سرویس پست سفارشی و پذیرش آن از سوی مشتریان انجام داد. موفقیت وی در پیشگویی عکسالعملهای افراد از طریق جمع آوری و تحلیل مقادیر زیادی از دادهها، سرآغاز مطالعات دیگری از قبیل بررسی میزان اثربخشی در قالب فروش افزوده در اثر باز بودن فروشگاههای یک شرکت بازرگانی در شب شد. لوینسون علاوه بر بسط فضای پژوهش در عملیات از طریق مطالعات خود، مدلهای مورد استفاده را با بکارگیری ریاضیات پیشرفتهتر بهبود بخشید.
۵-۲- جنگ جهانی دوم
سرچشمه بیشتر فعالیتهای پژوهش در عملیات جنگ جهانی دوم بود. در واقع عبارت پژوهش در عملیات در نتیجه پژوهش روی عملیات (نظامی) در هنگام جنگ شکل گرفت. گروههایی از ریاضیدانان، اقتصاددانان و دیگر دانشمندان تشکیل شد تا مسائل عملیاتی نظامی گوناگونی را تحلیل کنند. این گروهها در انگلستان و ایالات متحده آمریکا شکل گرفتند. نیروی دریایی آمریکا بیش از ۷۰ تحلیلگر را در قالب این گروهها استخدام نمود. مسائل مختلفی با موفقیت حل شدند از جمله تعیین محل نصب رادار، چگونگی تخریب مینهای دریایی در دریاهای اطراف ژاپن، تعیین اندازه بهینه ناوگان حمل مواد و توسعه استراتژیهای مانور ناوهای جنگی هنگام حمله دشمن.
کاربردهای پژوهش در عملیات در جنگ جهانی دوم در قالب روش گروهی برای حل مسائل عملیاتی شکل گرفت و تلاشهای ابتدایی آن در انگلستان آغاز شد. برای مثال پرفسور بلکت، حل مسئله تحلیل هماهنگی تجهیزات رادار در سایتهای آتشبار را بعهده گرفت. وی گروهی (که به سیرک بلکت مشهور شد) شامل فیزیولوژیست، فیزیکدان، ریاضیدان، افسر ارتش و نقشهبرداری ترتیب داد. روش تیمی چند تخصصی در ایالات متحده نیز راه افتاد (میلر و شمید ۱۹۸۴، ۵- ۷).
در اوایل جنگ جهانی دوم، وقتی متفقین در حال جنگ برای تسلط بر حریم هوایی اروپا بودند، تعداد مأموریتهای بمباران و هواپیماهای تخصیص داده شده به این مأموریتها در حال افزایش بود. بهبود دقت بمباران همواره از اهمیت خاصی برخوردار بود اما توصیههایی که بتوانند در رسیدن به دقت مطلوب مؤثر واقع شوند ارائه نشده بودند. بدنبال موظف شدن چندین تحلیلگر عملیات در تحلیل عملیات نظامی بمباران هوایی در سال ۱۹۴۲، مطالعات بهبود دقت انجام شد که نتیجه آن افزایش دقت بمباران بود. در مقایسه با دقت موجود در سال ۱۹۴۲ که کمتر از ۱۵ درصد بمبهای رها شده در فاصله ۱۰۰۰ فوتی هدف فرود میآمدند، در نتیجه تحلیل انجام شده در سال ۱۹۴۴ بیش از ۶۰ در صد بمبها در فاصله کمتر از ۱۰۰۰ فوت به هدف اصابت میکردند.
در نتیجه همین تحقیق بود که روشن شد عوامل زیادی در دقت بمباران تأثیر دارند. اندازه و نوع هواپیما، تعداد اهداف مستقل در هر ماموریت، انتخاب افسران، آموزش افسران، تاکتیکهای استفاده شده از جمله این عوامل بودند. در صد بمبهایی که تا فاصله ۱۰۰۰ فوتی هدف اصابت میکردند به عنوان معیارهای برای اندازهگیری اثربخشی در نظر گرفته شد. برای استفاده از نتایج عملیاتهای انجام شده و بعنوان نشانهای برای میزان بهبود در اثر تغییر عوامل، دوربینهایی بر روی چند هواپیما نصب میگردید تا نتایج آن عملیات را ثبت کند. همچنین دیگر دادههای آمارههای ضروری از جمله تعداد هواپیما در هر عملیات، ابعادعملیات، تعداد و نوع بمبهای حمل شده، ارتفاع و سرعت روی هدف، شرایط آب و هوایی، موقعیت دشمن جمع آوری میشدند.
تحلیل عکسها این فرض را تصدیق نمود که بمبها میتوانند به صورت یکسان در مربعی اطراف هدف توزیع شوند. از ملاحظه تغییرات این مربعها در مقابل استفاده از پیشنهادهای عملیاتی مختلف، توصیههایی استخراج گردید. توصیههایی مانند رهاسازی همزمان بمبها توسط همه هواپیماها بجای هدفگیری و رهاسازی بمبهای هر هواپیما به صورت جداگانه، کاهش تعداد هواپیما در هر عملیات از تعداد هواپیما بین ۱۸ تا ۳۶ به تعداد ۱۲ تا ۱۴ و توجه بیشتر به دقت پرواز باعث چهار برابر شدن دقت در طی دو سال گردید.
گشتهای تهاجمی هواپیماهای متفقین در برابر کشتیها و زیردریاییهای دشمن بیشتر بصورت تصادفی انجام میشد. این اعتقاد وجود داشت که مطالعه عوامل مربوط به گشتهای سیستماتیک شانس دیدن و در نتیجه غرق کردن کشتیهای دشمن را افزایش خواهد یافت. با ملاحظه عواملی همچون دامنههای تماس، سرعت پرواز، فاصله و مساحت قابل پوشش این اعتقاد پدید آمد که میتوان مسیرهای پرواز خاصی را در دریا انتخاب کرد و برنامهای ترتیب داد که همواره یک هواپیما در حال گشتزنی بر روی مناطق مورد نظر باشد که کشتیها و زیردریاییهای دشمن قصد عبور از آن را دارند. دامنه تماس یک هواپیمای گشتزنی حداکثر فاصله تحت پوشش از طریق رادار آن در نظر گرفته شد. این دامنه در هنگام پرواز هواپیما، جادهای دریایی را مشخص مینمود که تحت نظر هواپیما خواهد بود. از روی سرعت پرواز هواپیما، برنامه پرواز هواپیماها و تعداد مسیرهایی که باید مورد گشتزنی قرار گیرند و همچنین تعداد هواپیماهای مورد نیاز برای عملیات مشخص گردیدند.
چنین برنامهای برای گشتزنی روی جنوب آتلانتیک برای ردیابی کشتیهای آلمانی حامل مواد خام بکار گرفته شد. موفقیت این روش گشتزنی هنگامی مشخص گردید که سه کشتی آلمانی حامل مواد خام در هنگام بازگشت از ژاپن منهدم شدند (ساعتی ۱۹۸۸، ۹- ۱۲).
۵-۳- بعد از جنگ جهانی دوم (ساعتی ۱۹۸۸، ۹- ۱۲)
تا پایان جنگ جهانی دوم، گروههای پژوهش در عملیات در تمام شاخههای نظامی ادامه یافتند. این گروهها در حال حاضر با عناوین گروه ارزیابی عملیات (نیروی دریایی)، گروه تحلیل عملیات و شرکت رند۳۶ (نیروی هوایی) و دفتر پژوهش در عملیات (نیروی زمینی) شناخته میشوند. همچنین گروههای کوچکتری از تحلیلگران در قالب خدمات نظامی فعالیت میکنند. گروههای مشابهی نیز در انگلستان وجود دارند.
در پایان جنگ جهانی دوم، صنعت در آمریکا و اروپا بحدی رشد کرده بود که معرفی پژوهش در عملیات در صنایع مختلف قابل انجام بود. صنعت نیز نیازمند تحول در تولید و سازمان خود بگونهای که بتواند بسرعت به نیازهای زمان صلح پاسخ دهد. این نیاز بدنبال خود، رقابت و افزایش تقاضای تولید و نیاز به بازارهای جدید را دنبال داشت.
پژوهش در عملیات صنعتی در بریتانیای کبیر و ایالات متحده در مسیرهای متفاوتی توسعه یافت. در بریتانیا ملی شدن تعدادی از صنایع زمینه مستعدی برای بکارگیری پژوهش در عملیات بوجود آورد. فشار شرایط اقتصادی ناشی از جنگ منجر به کاربرد پژوهش در عملیات در برنامهریزی دولت و برنامهریزی اجتماعی و اقتصادی گشت.
در ایالات متحده، کاربرد تکنیکهای پژوهش در عملیات کندتر صورت پذیرفت چرا که مدیران سازمانها به مشاوران مدیریت و مهندسی صنایع عادت کرده بودند و آنها نیز بر این باور بودند که پژوهش در عملیات تنها کاربرد از تکنیکهای قدیمی است. همچنین رقابت بین شرکتهای آمریکایی عامل دیگری برای استفاده نکردن از تکنیکهای پژوهش در عملیات بود چرا که موفقیت یک شرکت از طریق کاربرد تکنیکها، خود کمکی به رقبا بود که از همان تکنیکها استفاده نموده و در سطح بالاتری رقابت نمایند.
اگرچه نمیتوان انکار نمود که خیلی از اهداف پژوهش در عملیات در صنعت قبلاً از طریق مشاوران مدیریت و مهندسین صنایع تأمین شده است، اما پژوهش در عملیات نسبت به روشهای سنتی مطالعات وسیعتر، دقیقتر و مقداری از مسائل صنعتی ارائه میدهد و مدیران میتوانند تصمیمات خود را براساس تحلیلهای مقداری انجام دهند.
تمرکز فعلی خیلی از صنایع در حال حاضر، بکارگیری تحلیلگران عملیات برای کاهش هزینهها، افزایش تولید، افزایش سرعت دستیابی مشتری به محصول است. صنعت هواپیمایی یکی از این نمونههاست که نیاز به تکنیکهای پیشرفته و رویکرد وسیع پژوهش در عملیات جهت توسعه نیروی هوایی را احساس نمود. کان ویر و لاک هید شرکتهایی بودند که واحدهای داخلی تأسیس کردند تا در آنها تحقیقات مکمل روی وجوه توسعههای جدید مانند عکسالعمل مردم نسبت به هواپیماهای جدید، پرواز با ارتفاع زیاد و هواپیماهای جت و همچنین توسعه و تلفیق قابلیتهای جدید با تاکتیکهای جدید انجام شود.
تعداد زیادی از گروههای مشابه در حال حاضر برای انجام پژوهش در عملیات روی حوزههای وسیعی مانند ترابری، ارتباطات، کشاورزی، بازرگانی و وجوه مختلف ساخت و تولید توسط صنعت بکار گرفته میشوند. در مطالعه مسائل تولید و کنترل موجودی، مسائل ترافیک و جریان، تاکتیکهای فروش و رقابت بهینه فروش تعداد زیادی از تکنیکهای پژوهش در عملیات بصورت مستقیم قابل کاربردند. مطالعه شاخصهای اقتصادی بهینه، هزینههای بهینه ترابری، ترافیک سنگین، مبادلات امنیتی، بهرهبرداری از منابع طبیعی، حمل و نقل دریایی و غیره بطور مستقیم میتوانند در بازرگانی و جامعه بکار رود.
بطور خلاصه موفقیت پژوهش در عملیات در زمان جنگ شرکتهای صنعتی بعد از جنگ را در آمریکا و انگلیس تشویق به کاربرد رویکرد مشابه برای مسائل عملیاتی و مدیریتی نمود. در این راستا تکنیکهای موجود بهبود داده شد و تکنیکهای جدید از جمله کنترل کیفیت آماری، برنامهریزی پویا، تحلیل صف و کنترل موجودی براساس تحلیل کمی و روندهای سیستم مدار شکل گرفتند.
۶- پژوهش در عملیات و حوزههای مرتبط
در کنار پژوهش در عملیات حوزههای دیگری هستند که ممکن از جهت هدف، روش علمی، فنون یا ابزار مورد استفاده و کاربرد مشابه یکدیگر باشند یا دارای این رابطه باشند که یکی در توسعه مفاهیم و حل مسائل دیگر حوزه بکار رود. این حوزهها عبارتند از: مهندسی صنایع، علم مدیریت، تحلیل سیستمها، تصمیمگیری و علم آمار. در اینجا بصورت خلاصه شباهتها و تفاوتها شرح داده میشوند.
۶-۱- مهندسی صنایع
تا اواخر سالهای ۱۹۴۰ توسعه مهندسی صنایع مبتنی بر روشهای سنتی تیلور، گانت و گیلبرت بود. بعد از جنگ جهانی دوم و در اواخر سالهای ۱۹۴۰ و اوایل ۱۹۵۰، پژوهش در عملیات به واسطه موفقیتهای بدست آمده در جنگ، جای خود را در فعالیتهای صنعتی، بخشهای خدماتی و سازمانهای دولتی و خصوصی باز کرد. مفاهیمی که توسط تیلور، گانت، گیلبرت و دیگران توسعه داده شده بودند نیازمند تحلیل مقداری دقیقتر و روشهای سیستمگرا بودند که تا آن زمان بصورت سنتی به کار گرفته میشدند. ظهور پژوهش در عملیات، نقطه عطفی در تحول روشهای مهندسی صنایع بود که نتیجه آن توسعه روشهای مقداری، الگوریتمهای ریاضی و… بود که در بکارگیری مؤثر مفاهیم توسعه یافته توسط تیلور و دیگران استفاده شد. ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا مهندسی صنایع و پژوهش در عملیات یک نظام واحد هستند یا دو نظام جدا از هم؟ تاریخ مهندسی صنایع و پژوهش در عملیات جدای از هم است اما فلسفه وجودی هر دو یکی است یعنی ارائه راه حلهای مؤثر و کارا برای مسائل مربوط به طراحی، تحلیل و ارزیابی.
تفاوت اصلی مهندسی صنایع و پژوهش در عملیات حوزه تحلیل، نوع مدلها و متدولوژیی است که هر یک استفاده میکنند. توسعههای اولیه مهندسی صنایع در ارتباط با کارگاههای ساخت بوده و به شدت مبتنی بر استفاده از روشهای سیستماتیک ذهنی به جای استفاده از روشهای ریاضی میباشد. بعضی از این روشها شامل برنامهریزی فرایند، بهبود روشها، استانداردسازی زمان انجام کار و استفاده از آنها و ارزیابی کار میباشند که از جمله روشهای سنتی مهندسی صنایع به شمار میآیند. اما در سی سال اخیر، بخش اعظم مهندسی صنایع از طریق فنون تحلیل مبتنی بر میفاهیم ریاضی کاربردی صورت گرفته است (میلر و شمید ۱۹۸۴، ۲- ۹).
۶-۲- علم مدیریت
علم مدیریت حوزهای است که در ارتباط تنگاتنگ با پژوهش در عملیات در دهه ۱۹۶۰ توسعه یافته است. فنون مورد استفاده در این رشته همان فنون پژوهش در عملیات میباشند
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
بودجه بندی در حسابداری دولتی چیست؟
بودجه بندی : |
در گزارشگری مالی بخش دولتی، بودجه نقشی اساسی دارد و گزارش عملکرد بودجه با هدف پاسخگویی دولتها تهیه می شود. شفافیت برای این گزارش یک ویژگی کیفی است. یعنی اطلاعات بهگونه ای ارائه شود که بتوان با مشاهده آن به عملکرد واقعی دولت پیبرد و فعالیتهای مختلف دولت را ارزیابی کرد. میزان پاسخگویی از دیرباز تحت تاثیر فشار برای پاسخخواهی بوده است. هر اندازه ملت، مجلس، مطبوعات و مجامع حرفه ای پاسخ دهی بهتری را خواهان باشند، دولت نیز در ارائه مطلوبتر اطلاعات و در نتیجه شفاف سازی فعالیتهایش کوشاتر خواهد بود. امروزه جهانی سازی و تاثیری که کشورها از وضعیت مالی برون مرزی خود می گیرند مجامع بینالمللی را نیز به گروه پاسخ-خواهان اضافه کرده است. |
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
تفاوتهاي اصلي حسابداري بازرگاني با حسابداري دولتي در چيست؟
1- تفاوت در اهداف:
هدف اصلي موسسات بازرگاني تحصيل سود است . و منظور اصلي ازتاسيس سازمانهاي دولتي ارائه خدمات و کالا به مردم جهت رفع نيازهاي اساسي آنان ، افزايش رفاه ، انجام وظايف ناشي از تصدي دولت و ... مي باشد .
صورتهاي مالي اساسي در حسابداري بازرگاني عبارت است از:
در حسابداري دولتي ، قوانين و مقررات علاوه بر نظارت وحاکميت بر عمليات حسابداري تعيين کننده اختيارات ، وظايف و مسئوليتهاي ذيحسابان ، مديران و مسئولان مالي و اداريسازمانهاي دولتي نيز هستند . اين قوانين و مقررات حتي در صورت تضاد با اصول پذيرفته شده حسابداري تا زماني که تغيير نيافته يا اصلاح نشده اند لازم الاجرا هستند .
کنترل بودجه اي از مقايسه درآمدهاي پيش بيني شده با درآمدهاي وصول شده ( تحقق يافته) و اعتبارات پيش بيني شده در بودجه مصوب در مقايسه با هزينه هاي انجام شده صورت ميپذيرد .
يکي از اساسي ترين تفاوتهاي بين حسابهاي دولتي و بازرگاني وجود حسابهاي مستقل مي باشد . هر حساب مستقل عبارت است از وجوه نقد يا ساير داراييها و منابع مالي که براي
در سيستم حسابداري بازرگاني از مبناي تعهدي استفاده ميشود ولي در حسابداري دولتي ميتوان از مبناي نقدي ، تعهدي ، نيمه تعهدي ، تعهدي تعديل شده و نقدي تعديل شده استفاده کرد .
در سازمانهاي دولتي حدود ، وظايف ، اختيارات و مسئوليت کارکنان بوسيله قانون و مقررات تعيين شده اند و مديران اين قبيل از موسسات در مقابل عموم مردم قوه مقننه ، قوه قضاييه و بالاخره روساي خود مسئولند .
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
حسابداری مالی چیست
اين نوع از حسابداري را مي توان حسابداري گزارش نيز ناميد . زيرا هدف اصلي در اين نوع از حسابداري ، تهيه صورتهاي مالي اساسي ميباشد كه مورد نياز استفاده كنندگان از اين صورتهاي مالي است .
شايد بتوان گفت كه دليل اصلي پيدايش اين نوع حسابداري ، اصل تفكيك شخصيت ميباشد . اين اصل امكان مشاركت صاحبان سرمايه اي را كه به تجارت نمي پرداختند ممكن ساخت و به اين شكل باعث رشد و توسعه بنگاه هاي تجاري شد.
اين نوع از مشاركت باعث پيدايش سهام و بازار بورس شد.
البته دليل اصلي ايجاد بازار بورس را مي توان ، افزايش شمار شركتهاي سهامي دانست .
يكي ديگر از موضوعات اصلي كه در اين دوران تأثير اساسي بر رشته حسابداري گذاشت برقراري ماليات بردرآمد بود. اين نوع از ماليات كه در اغلب كشور هاي صنعتي اروپا وسيله اي براي تأمين عدالت اقتصادي است از اوايل قرن نوزدهم ايجاد و به تدريج جزئي از نظام مالياتي كشورها شد.
تعيين ماليات بر درآمد مستلزم شناخت دقيق سود خالص بود و لازمه اين شناخت نگهداري حسابها و دفاتر منظم و تهيه صورتهاي مالي كه ميزان سود را به درستي نشان دهد . به اين ترتيب دولتها به صورت يكي از اصلي ترين استفاده كنندگان از صورتهاي مالي مؤسسات درآمدند.
ديگر استفاده كنندگان از اين صورتهاي مالي عبارتند از : بانكها ، اعتبار دهندگان ، بستانكاران بلند مدت و كوتاه مدت ، فروشندگان ، مشتريان ، كاركنان ، سرمايهگذاران بالقوه ، كارگزاران بازار سرمايه ، جامعه و مديريت مؤسسه.
تعريف حسابداري مالي
ساماندهي و يكپارچهسازي اطلاعات مالي و به دست آوردن شاخصهاي كمي از عملكرد داخلي و ارتباطات خارجي سازمان، مهمترين وظيفهي يك سيستم حسابداريست. با استفاده از قابليتهاي يك سيستم حسابداري كارا ميتوان اطلاعات مالي مربوط به تمام بخشهاي سازمان را جمعآوري، طبقهبندي و ساماندهي كرد. به دليل وجود يكپارچگي در سيستمهاي پگاه سيستم، اطلاعات مالي تمام سيستمهايي كه خروجيهاي كمي توليد ميكنند مانند انبار، دريافت و پرداخت، داراييهاي ثابت، بودجه، حسابداري صنعتي و ...، در اختيار سيستم حسابداري قرار ميگيرد و اين سيستم با ضبط و طبقهبندي اين اطلاعات، امكان دسترسي بههنگام و سريع به اطلاعات جامع و منسجم مالي و اقتصادي سازمان را فراهم ميكند.
امكانات و ويژگيهاي سيستم حسابداري مالي
• تعربف كد حساب بصورت درختي و نامحدود توسط كاربر
• تعربف گروههاي تفصيلي شناور بصورت نامحدود توسط كاربر
• تعريف سطوح گروههاي تفصيلي شناور بصورت نامحدود توسط كاربر
• تعريف تفصيلي شناور به صورت كد يكتا (UNIQUE) در سطح سيستم يكپارچه
• صدور سند تعديل ماهيت
• هشدارخلاف ماهيت حساب و كنترل ويژگيهاي حساب در زمان صدور سند
• تنظيمات گروه تفصيلي شناور بصورت اختصاصي
• تعريف دسته اسناد و گروه بندي اسناد
• تعريف شرح سند پيش فرض به تفكيك كد حساب معين
• دريافت اتوماتيك اسناد از ساير سيستمها
• دريافت ضمائم اسناد حسابداري بصورت فايلهاي الكترونيكي
• امكان دريافت فايل هاي TXT و Excel در سند حسابداري
• صدور خلاصه سند جهت تنظيم دفاتر قانوني
• جستوجو در اسناد بر اساس كليه فيلدهاي ستد حسابداري از قبيل شرح سند،مبلغ بدهكار يا بستانكار......
• جستوجوهاي ترکيبي طراحي شده توسط کاربر
هزینه یابی برمبنای فعالیت و ارزیابی متوازن اطلاعاتی را فراهم می آورند که مدیران جهت تصمیم گیریهایی که منجر به خلق ارزش می شود به آن نیازمندند. ارزش افزوده اقتصادی فراهم آورنده چارچوب تصمیم، معیارهای عملکرد و محرکهایی است که مدیریت را برای خلق ارزش بر می انگیزد.
برای درک بیشترِ مفاهیم هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی می توان تجارت را به فوتبال تشبیه کرد. مربی یک تیم فوتبال به عوامل متعددی جهت موفقیت نیاز دارد. برای مثال به دست آوردن ضربه های ایستگاهی، به دست آوردن کرنر، فراهم سازی یک دفاع محکم و داشتن یک دروازه بان مناسب. اما در پایان مسابقه تنها چیزی که اهمیت دارد این است که مسابقه را برده ایم یا باخته ایم نه اینکه در طول بازی چند کرنر یا چند ضربه ایستگاهی به دست آورده ایم. در تجارت نیز مدیر معیارهای زیادی را برای کسب موفقیت لازم دارد. هزینه یابی برمبنای فعالیت وارزیابی متوازن معیارهایی هستند که مدیر را در تصمیم گیری و دستیابی به موفقیت یاری می رسانند، اما آیا صرفاً استفاده از این معیارها دلیل بر موفقیت است؟
این موضوع که مدیریت برای دستیابی به موفقیت به این معیارها نیاز دارد امری بدیهی است اما تعیین کننده برد یا باخت شرکت ارزش افزوده اقتصادی است؛ با به کارگیری ارزش افزوده اقتصادی مدیران در استفاده از اطلاعات به منظور خلق ارزش و خواسته مالکان برانگیخته می شوند. نیاز سازمانها به سازگاری با محیط تجاری پویا و پیچیده امروزی برای ادامه بقا که ناشی از توسعه بازارهای رقابتی است از یک سو و از سوی دیگر فشار مجامع سرمایه گذار به مدیران جهت تعیین ارزش و تبیین معیارهای اندازه گیری دقیق و شفاف، باعث شد سازمانها سیستمهای سنتی پاداش و اندازه گیری عملکرد را که در دهه قبل به وجود آورده بودند مورد بازنگری قرار دهند و دوباره آنها را بیازمایند که آیا مبنای صحیح و قابل اتکایی برای تصمیم گیری بوده اند یا خیر؟ در حال حاضر تکنیکهای اندازه گیری بیشتر از اینکه بر چارچوبهای حسابداری استوار باشند براساس تئوریهای اقتصادی بنا شده اند.
اما براستی شرکت باید از چه چارچوبی استفاده کند؟ و زمانی که چارچوب جدیدی در حال اجراست آیا این بدان معنی است که شرکت باید دیگر چارچوبها را نادیده بگیرد؟
این مقاله سه چارچوب هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی را که استفاده از آنها در صنایع به طور گسترده در حال افزایش است مورد بحث قرار می دهد. اگر چه در این مقاله به طور خلاصه این سه چارچوب توصیف می شود اما بیشتر با جواب این سئوال سروکار داریم که آیا می توان این چارچوب ها را به طور همزمان به کاربرد یا آنها با هم ناسازگارند؟
این مقاله بیان می کند که این چارچوبها در واقع مکمل همدیگرند و زمانی که با هم به کاربرده شوند می توانند بسیار موثر باشند.
هزینه یابی برمبنای فعالیت
با متنوع شدن تولیدات و مشتریان یک سازمان، تخصیص هزینه های سربار نیز امری گمراه کننده و تحریف کننده بهای تمام شده تولیدات یا خدمات خاص می گردد. همان طور که می دانیم سیستم هزینه یابی برمبنای فعالیت و سیستم هزینه یابی سنتی از لحاظ نحوه تخصیص هزینه های سربار با یکدیگر متفاوتند. این تفاوت در شکل 1 نشان داده شده است. بدین معنی که در سیستم هزینه یابی سنتی، هزینه های سربار تنها براساس یک محرک هزینه که می تواند حجم تولید، ساعات کار مستقیم، ساعات کار ماشین یا میزان دستمزد مستقیم باشد تسهیم می گردد و این نمی تواند مبنای صحیحی برای تسهیم هزینه های سربار پدید آورد، زیرا برای مثال، محصولی که چرخه عملیات تولیدی آن کوتاه است ممکن است به میزان غیرمتناسبی از هزینه های انبار یا بارگیری بهره ببرد. لذا حسابداری صنعتی به شکل سنتی پیام نادرست به مدیران می دهد. اما در سیستم هزینه یابی برمبنای فعالیت، تسهیم هزینه های سربار شامل دو مرحله است که در مرحله اول فعالیتهای عمده شناسایی می شوند و هزینه سربار به تناسب منابعی که در هر فعالیت مصرف می شود به آن فعالیتها تخصیص می یابد. سربار تخصیص یافته به هر فعالیت هزینه انباشته فعالیت4 نامیده می شود. پس از تخصیص سربار ساخت به فعالیتها در مرحله اول، محرکهای هزینه5 مناسب و مربوط به هر یک از فعالیتها شناسایی می شوند. سپس در مرحله دوم هزینه انباشته هر فعالیت به نسبت مقدار مصرف محرکهای هزینه در هر یک از خطوط تولید محصول به این خطوط تخصیص داده می شود. این سیستم هزینه یابی می تواند اطلاعات بهتری را برای تصمیم گیریهای استراتژیک مدیریت فراهم آورد و به تشخیص هزینه های بدون ارزش افزوده کمک کند. بنابراین هزینه یابی برمبنای فعالیت، کیفیت تولید و هزینه یابی را بهبود می بخشد.
مدیران برای آنکه بتوانند عملکرد شرکتشان را بهبود بخشند نیازمند شناخت چگونگی اثر متقابل بهای تمام شده با دیگر معیارهای عملکرد هستند. این موضوع به کمک تکنیک ارزیابی متوازن حل می شود.
ارزیابی متوازن
با توسعه شرکتها بتدریج مدیریت از مالکیت جدا می شود و بحث مسئولیت پاسخگویی به وجود می آید، بدین معنی که مدیران در برابر مالکان باید پاسخگو باشند. با تمایز مالکان از مدیران و توجه به اینکه مالکان آگاهی کمی از مسائل مالی دارند و به اطلاعات گزارش شده از سوی مدیریت متکی هستند آنان به ارزیابی عملکرد مدیریت نیاز دارند و در این ارزیابی ناچار به استفاده از اندازه گیری می باشند (مثالی در ادبیات مدیریت وجود دارد که اگر کسی نتواند چیزی را اندازه بگیرد نمی تواند آن را اداره کند)، اما اگر این اندازه گیری تنها متکی بر ارقام و اطلاعات مالی باشد نمی تواند مبنای صحیحی برای قضاوت و تصمیم گیری پدید آورد. یک دلیل این امر این است که مدیران مسئول گزارش ارقام و اطلاعات مالی هستند و ممکن است اطلاعات گزارش شده انعکاسی از عملکرد واقعی شرکت نباشد. البته اگر مدیران اطلاعات مالی را به طور واقعی و صحیح هم گزارش کرده باشند تنها اتکا به این اطلاعات در ارزیابی عملکرد مدیران کافی نیست. برای درک بیشتر موضوع فرض کنید شرکتی در دو سال متوالی دارای سود یکسانی باشد، اما در سال دوم اقداماتی در جهت جلب بیشتر رضایت مشتریان انجام داده یا اقدام به برگزاری دوره های آموزشی جهت افزایش مهارت و تخصص کارکنان کرده است. افزایش رضایت مشتریان نشانه فروش بیشتر و به دنبال آن کسب سود بیشتر درآینده است و از طرف دیگر افزایش مهارت و تخصص کارکنان موجب افزایش کارایی و بهره وری خواهد شد. اما اگر بخواهیم تنها از بعد مالی عملکرد شرکت را اندازه بگیریم شرکت در هر دو دوره عملکرد یکسانی داشته ولی واقعیت این است که شرکت در سال دوم عملکرد بهتری داشته است. ارزیابی متوازن، عملکرد سازمان را از چهار دیدگاه کلیدی (شکل 2) اندازه گیری می کند:
* مالی،
* مشتری،
* رویه های داخلی شرکت،
* آموزش و رشد.
هر دیدگاه دو تا پنج معیار خواهد داشت که این معیارها باید بعد از استقرار استراتژی تنظیم شوند.
بنابراین ارزیابی متوازن، عملکرد سازمان را هم از بعد مالی و هم از بعد غیرمالی اندازه گیری می کند.
ارزیابی متوازن به وسیله کاپلان و نورتون (Robert Kaplan & David Norton) به منظور تبدیل چشم انداز6 و استراتژی7 به هدفها8 ارائه شد. استراتژی، چگونگی انطباق ظرفیتهای یک سازمان با فرصتهای موجود در بازار به منظور تحقق بخشیدن به هدفهای کل سازمان را تبیین می کند. بنابراین مقصود از اجرای استراتژی، دستیابی به هدفهای از پیش تعیین شده است. ارزیابی متوازن با تمرکز بر روی اندازه گیری عملکرد و تطابق آن با استراتژی، نقش مهمی را در پیشرفت سازمان ارائه می دهد. این نواوری تفکر بسیاری از مدیران را نسبت به نحوه مدیریت سازمانها تغییر داد. اکنون آنها استراتژی را با دقت بیشتر و با صراحت ارائه می کنند و سازمان را به عنوان مجموعه ای یکپارچه و متناسب از فعالیتها می دانند و استراتژی را با دستگاه اندازه گیری عملکرد مرتبط می شناسند.
ارزیابی متوازن رویکردی است که با اندازه گیری واقعی عملکرد (هم از بعد مالی و هم از بعد غیرمالی) و مقایسه آن با هدفهای از پیش تعیین شده به ما نشان می دهد تا چه حد استراتژیهای برگزیده شده ما را به سمت هدفهای شرکت گرایش داده است و استراتژیهای مقدم و در اولویت را برای رسیدن به هدفهای از پیش تعیین شده به ما معرفی می کند و حتی چارچوبی را جهت اجرای استراتژیهای سازمان فراهم می آورد. در واقع ارزیابی متوازن ابزار مدیریت جهت دستیابی به هدفهاست. تحقیقات نشان داده است که سازمانهایی که از سیستمهای طراحی شده مناسبی در زمینه اندازه گیری عملکرد استفاده می کنند بهتر می توانند آن را مدیریت کنند لذا احتمال موفقیت بیشتری دارند. اگر ارزیابی متوازن به درستی اجرا شود چارچوب مدیریتی دقیقی ارائه می دهد که مدیران را در ردیابی عوامل متعددی که بر عملکرد تاثیر می گذارند یاری می رساند. برگ نمره9 مجموعه ای از اطلاعات خام10 است که در آن اهداف درازمدت، معیارها، اهداف کوتاهمدت و ابداعات هر یک از دیدگاهها درج شده است و به مدیر در فهم عملکرد کمک می کند. معیارها مدیران را در متوازن ساختن عملکرد حال و آینده یاری می دهند. اندازه گیریهای مالی نوعاً متغیرهای گذشته نگر هستند که عملکرد گذشته مدیر را منعکس می کنند. از سوی دیگر هزینه های آموزش نمونه ای از شاخصهای آینده نگر است که بر رضایت مشتری و بقای شرکت تاثیر می گذارد. لذا ارزیابی متوازن با اندازه گیری عملکرد غیرمالی (رضایت مشتریان) باعث تغییر و بهبود در مدیریت شده و مبنایی برای تصمیم گیری به وجود می آورد. در واقع ارزیابی متوازن چراغ روشنی در هدایت شرکت به سوی سوداوری بیشتر با همان راه و امکانات قبلی ولی براساس هزینه یابی برمبنای فعالیت و ارائه صحیح هزینه های شرکت است.
مالکان، مدیران وظیفه اجرای استراتژی را به مدیران می سپرند، اما توجه اصلی آنها به دست آوردن سود کافی از سرمایه گذاری شان است. ارزش افزوده اقتصادی، همان طور که در ادامه بحث خواهد شد بیان می کند که آیا مدیران معیارهای برگ نمره را بدرستی موازنه کرده اند؟ به گفته کاپلان ایجاد ارزش افزوده اقتصادی نتیجه ایده آل استراتژی موفق است و عبارت است از تلاش برای انجام.
ارزش افزوده اقتصادی
آیا یک معیار مناسب از ارزیابی عملکرد شرکتها وجود دارد که سرمایه گذاران را در شناسایی فرصتهای مطلوب سرمایه گذاری یاری کند و مدیران را به تصمیم گیریهایی علاقه مند سازد که برای واحد تجاری ایجاد ارزش نماید؟
ارزش افزوده اقتصادی معیاری است که جهت نظارت کلی، در زمینه خلق ارزش، در شرکت به کار برده می شود. ارزش افزوده اقتصادی استراتژی نیست، راهی است که نتایج را اندازه گیری می کند.
با توجه به اینکه معیار ارزش افزوده اقتصادی به توانایی بنگاه اقتصادی در خلق بازده مازاد بر بازده مورد انتظار سرمایه گذاران براساس ریسک معین اشاره دارد می تواند میزان اثربخشی عملیات شرکت را اندازه گیری کند. اگر نتیجه این اندازه گیری مثبت باشد می توان چنین قضاوت کرد که مدیریت طی عملیات جاری، ارزش شرکت را افزایش داده و چنانچه منفی باشد عملکرد مدیریت باعث کاهش ارزش واحد تجاری شده است. این معیار که با هدف سازمان در زمینه افزایش ثروت سهامداران همبستگی دارد توسط استوارت (Stern Stewart) ارائه شده و برابر سودهای عملیاتی منهای هزینه سرمایه هایی است که برای ایجاد آن به کار گرفته شده است و در واقع به عنوان یکی از شاخصهای سوداوری درنظر گرفته می شود.
EVA= (r - c) × Capital
EVA= (r × Capital) - )c × Capital)
EVA= NOPAT - (c × Capital)
= نرخ بازده سرمایهr
= نرخ هزینه سرمایهc
= سرمایه Capital
= سود خالص عملیاتی پس از مالیات NOPAT
= ارزش افزوده اقتصادی EVA
برمبنای ارزش افزوده اقتصادی ایجاد ارزش در یک شرکت به دو عامل بستگی دارد:
* شرکت از سرمایه به کار گرفته شده چه بازدهی کسب می کند؟
* برای این سرمایه به کار گرفته شده چه هزینه ای می پردازد؟
بنابراین آنچه در این معیار اهمیت دارد این است که شرکت بتواند بازدهی بیش از هزینه سرمایه منابع مالی خود به دست آورد.
ارزش افزوده اقتصادی ارزش سهام را دقیقتر از سود هر سهم11 و بازده حقوق صاحبان سهام12 به دست می آورد. اخیراً شرکتها قدم در راهی از مدیریت درامدها گذاشته اند که آنها را به سوی مدیریت ارزش سوق می دهد. ارزش افزوده اقتصادی با ارائه مدلهای کاربردی قابل اجرا به مدیران در این فرایند کمک می کند.
یکی از مزایای اصلی ارزش افزوده اقتصادی، ارائه زبان واحدی در کل سازمان است. زمانی که ارزش افزوده اقتصادی کانون توجه فرایند مدیریت قرار می گیرد عملکرد سازمان کارا خواهد شد چرا که ارزش افزوده اقتصادی به ما مسئولیت پاسخگویی می دهد و می تواند تنها معیاری باشد که موفقیت در آن خلاصه می شود.
مجله فورچون (Fortune) در اکتبر 1996 ارزش افزوده اقتصادی را به عنوان جذابترین ایده مالی معرفی نمود و اشاره کرد که یک موسسه امریکایی پیش بینی کرده ارزش افزوده اقتصادی جایگزین سود هر سهم خواهد شد. از جمله شرکت کوکاکولا با به کارگیری این معیار توانست بازده سرمایه اش را حدود 200 درصد طی سالهای 1993-1987 افزایش دهد. مدیر شرکت کوکاکولا معتقد است ارزش افزوده اقتصادی او را وادار به پیدا کردن راههای زیرکانه برای ادامه فعالیت با سرمایه کمتر می کند؛ به عبارت دیگر انگیزه یافتن راههای افزایش کارایی سرمایه را ایجاد می کند و در نهایت موجب می شود که شرکت عملکرد برتر داشته باشد. استوارت توصیه می کند که از ارزش افزوده اقتصادی به عنوان مبنایی برای تخصیص سرمایه، ارزیابی عملکرد، تعیین پاداش و ایجاد ارتباط با خبرگان در بازار سرمایه استفاده شود. به این ترتیب تصمیم گیریها موثرتر می شود، ارتباطات افزایش می یابد و میزان پاداشها با افزایش در ارزش افزوده اقتصادی بالاتر می رود.
نتيجتا هر سه این چارچوب ها با تکنیکهای اندازه گیری جدیدی شروع می شوند. حجم بالای اطلاعات لزوماً منجر به تصمیم موثر نمی شود. در واقع اضافه کردن یک معیار جدید به معیارهای موجود مسائل را پیچیده تر خواهد کرد.
یکی از عوامل اساسی، برخورداری از تعادل بین سادگی و دقت است. همان طور که ممکن است فهم یک مدل کاملاً پیچیده برای مدیران بسیار مشکل باشد یک مدل بسیار ساده نیز منجر به تصمیمهای نادرست می شود.
هزینه یابی برمبنای فعالیت، ارزیابی متوازن و ارزش افزوده اقتصادی ابزارهای مناسبی هستند که می توانند شرکت را در دستیابی به موفقیت در محیط تجاری، رقابتی و فعال امروزی کمک کنند. هزینه یابی برمبنای فعالیت می تواند مدیران را در فهم اثربخشی تصمیماتشان یاری رساند. ارزیابی متوازن دیدگاه عملکردی را به منظور گنجاندن شاخصهای مالی و غیرمالی گسترده است. ارزش افزوده اقتصادی ارتباط بین تصمیمها را نشان می دهد و بر معیارهای عملکرد سیستم پاداش به منظور خلق ارزش تمرکز دارد. زمانی که مدیران چارچوبهای تصمیم گیری، معیارهای عملکرد و پاداش داشته باشند که آنها را به داشتن حالت مالکانه برانگیزاند، بهترین عملکرد را خواهند داشت. داشتن استراتژی مناسب مهم است ولی داشتن مدیرانی که مجری استراتژی و نتایج حاصل از آن باشند نیز به همان اندازه اهمیت دارد.
نسبت هاي مالي
نسبت های نقدینگی :
حاشیه ایمنی اعتباردهندگان / سرمایه در گردش = بدهیهای جاری – داراییهای جاری
توانایی پرداخت بدهیهای جاری از محل داراییهای جاری/ نسبت جاری = بدهیهای جاری ÷ داراییهای جاری
توانایی دقیقتر برای پوشش بدهیهای جاری/ نسبت آنی (سریع) = بدهیهای جاری ÷ ( (پ.پ + موجودی کالا) - داراییهای جاری
نسبتهای فعالیت :
نشان دهنده سرعت وصول مطالبات/ نسبت حسابهای دریافتنی = متوسط حسابهای دریافتنی ÷ ب.ت.ک.ف
متوسط حسابهای دریافتنی = 2 ÷ (حسابهای دریافتنی پایان دوره + حسابهای دریافتنی اول دوره (متوسط دوره وصول طلب = نسبت حسابهای دریافتنی ÷ 365 نشان دهنده سرعت گردش کالا/ نسبت گردش کالا = = متوسط موجودی کالا ÷ ب.ت.ک.ف متوسط موجودی کالا = 2 ÷ )موجودی کالا پایان دوره + موجودی کالا اول دوره ( نسبت دوره گردش کالا = نسبت گردش کالا ÷ 365
توانایی به کارگیری موثرداراییها/ گردش مجموع داراییها = متوسط مجموع داراییها ÷ فروش خالص
نسبتهای اهرمی :
نشان دهنده داراییهایی است که از طریق بدهیها تأ مین شدند/ نسبت بدهی = مجموع داراییها ÷ مجموع بدهیها
توانایی پرداخت بدهیها/ نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام / نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام = مجموع بدهیها ÷ مجموع حقوق صاحبان سهام
تحمل شرکت در کاهش سود / پوشش هزینه بهره = هزینه بهره ÷ سود قبل از بهره و مالیات
نسبتهای سود آوری :
درصد هرریال فروش را نشان می دهد که پس از کسر ب.ت.ک.ف باقی می ماند/ نسبت سود نا خالص = فروش خالص ÷ سود نا خالص
سودآوری درآمدها را نشان می دهد/ نسبت سود خالص = فروش خالص ÷ سود خالص
(r.o.i) بازده سرمایه گذاریهابرای اندازه گیری عملکرد شرکت می باشند، 2 نسبت :میزان کارایی مدیریت در بکارگیری منابع موجود در جهت کسب سود/ بازده مجموع داراییها r.o.a = متوسط مجموع داراییها ÷ سود خالص بازده سرمایه گذاری صاحبان سهام را نشان می دهد/ بازده حقوق صاحبان سهام e.o. R = (حقوق صاحبان سهام ÷ مجموع داراییها ) × بازده مجموع داراییها
نسبتهای ارزش بازار :
عملکرد شرکت / سود هر سهم (eps) = تعداد سهام منتشره ÷ سود خالص
ارزیابی شرکت/ نسبت قیمت به سود (p/e) = سود هر سهم ÷ قیمت روز هر سهم
نسبت ارزش دفتری هر سهم = تعداد سهام منتشره ÷ مجموع حقوق صاحبان سهام
دریافت سود سهام را نشان می دهند :
بازده سود سهام = قیمت بازار هر سهم ÷ سود سهام پرداختی به هر سهم
نسبت پرداختی سود هر سهم = سود هر سهم ÷ سود سهام پرداختی به هر سهم
بررسی سهام خزانه در بورس تهران
آيا تا به حال نام سهام خزانه (Treasury Stock)را شنيده ايد ؟ خوب حق داريد چون اين يك اصطلاح تخصصي حسابداري است خوب حالا سهام خرانه يعني چه ؟
سهام خزانه عبارت از سهام عادي يا ممتاز يك شركت سهامي است كه توسط همان شركت مجددا خريداري گرديده است به عبارت ديگر شركت سهام صادر شده خود را مجددا در بورس خريداري مي نمايد و بد نيست بدانيد كه طبق ماده 198 قانون تجارت خريد سهام شركت توسط همان شركت ممنوع است و علت آن هم اين است كه شركت و مديريت آن همواره از اطلاعات داخلي آگاه است و ممكن است به واسطه اين مزيت سهام خود را زمانيكه در حداقل قيمت خود مي باشد بخرد و همان را در اوج قيمت آن بفروشد و موجب ضرر و زيان فروشنده و خريدار گردد از طرفي ديگر بر طبق استاندارد هاي حسابداري سهام خزانه يك دارائي محسوب نمي شود و سود حاصل از خريد فروش آن نبايستي بين سهامداران توزيع شود بنابر اين دلايل در بيشتر كشورهاي جهان خريد سهام خزانه مجاز نمي باشد البته موارد ديگري نيز در مورد سهام خزانه وجود دارد و اينكه سهام خزانه از حقوقي نظير حق راي , سود سهام , حق تقدم خريد سهام برخوردار نيست .
آيا واقعا در بورس تهران قانون ممنوئيت سهام خزانه رعايت مي شود ؟ خوب است بدانيد كه نه تنها كه رعايت نمي شود بلكه به طور غير مستقيم به آن حقوق كامل از قبيل سود سهام , حق راي , افزايش سرمايه هم تعلق مي گيرد و حتي سود و زيان خريد و فروش آن نير بين سهامداران توزيع مي شود . بطور نمونه شركت گروه بهمن 100درصد سهام شركت شاسي ساز را دارد و شركت شاسي ساز نيز 10درصد شركت گروه بهمن را دارد ملاحظه مي كنيد كه اين 10درصد دراصل همان سهام خزانه است كه درصورت هاي مالي تلفيقي خود را نشان مي دهد حالا شركت شاسي ساز مي تواند براي هميشه يك عضو هيات مديره براي شركت گروه بهمن انتخاب كند در حاليكه سهام خزانه بر طبق استاندارد ها فاقد حق راي مي باشد در مورد ساير حقوق نيز وضع به همين منوال است .
بنابراين مشاهده مي كنيد كه دربورس سهام خزانه از نوع حقوق كامل يعني ضد حقوق سهامدار آن وجود دارد . براي يافتن اينگونه شركتها كافيست پرتفوي هرشركت را با سهامداران همان شركت مقايسه كنيد . تشابهات همان سهام خزانه است .
درپايان بايد بگويم كه سهام خزانه مزايايي را هم دارد كه موجب سود سهامداران مي گردد و به همين خاطر در بعضي از كشورها خريد آن را تحت شرايط خاصي مجاز مي دانند ( اگر توضيح بيشتر مي خواهيد بگوييد تا بنويسم ) اما چون امكان سواستفاده ازآن بيشتر است اكثرا ممنوع اعلام مي كنند . در بورس تهران نيز بهتراست نظارت و كنترل بيشتري بر روي سهام خزانه شركت ها شود تا حقوق سهامدارن جزء ضايع نشود.
چرا هیات استانداردهای حسابداری مالی دارای چارچوب مفهومی است؟
تئوری حسابداری مجموعهای از فرضیات مبنا، تعاریف، اصول، مفاهیم و نحوه استنتاج آنهاست که زیربنای تدوین استانداردهای حسابداری توسط مراجع مربوط بوده و شالوده گزارش اطلاعات حسابداری را تشکیل میدهد.
تئوری حسابداری مجموعهای از فرضیات مبنا، تعاریف، اصول، مفاهیم و نحوه استنتاج آنهاست که زیربنای تدوین استانداردهای حسابداری توسط مراجع مربوط بوده و شالوده گزارش اطلاعات حسابداری را تشکیل میدهد. در این راستا تئوری حسابداری، نوعی چارچوب مفهومی مرجع بهوجود میآورد که مقررات خاص حسابداری براساس این چارچوب تدوین میشوند. در هر کشوری، هدف از تدوین چارچوب مفهومی، فراهم آوردن رهنمودی عام و فراگیر در چارچوب ویژگیهای کشور برای وضع و تجدیدنظر در استانداردهاست بهطوریکه حقوق و منافع استفادهکنندگان، تهیهکنندگان و حسابرسان گزارشها و صورتهای مالی بهطور متعادل حفظ شود. چارچوب مفهومی تهیه شده علاوه بر هدایت تدوینکنندگان استانداردهای حسابداری مربوط به موضوعات مختلف، میتواند مراجع تصمیمگیری، مدیران واحدهای اقتصادی و اشخاص ذیحق، ذینفع و ذیعلاقه را در قضاوت نسبت به مسائل حسابداری و استانداردهای تدوینشده یاری دهد.
نظر به اهمیت موضوع، از سالها قبل، مراجع حرفهای حسابداری در برخی از کشورهای پیشرو در حسابداری، تدوین چارچوب مفهومی را در دستور کار خود قرار دادهاند. یکی از معروفترین این مراجع، هیئت استانداردهای حسابداری مالی ایالات متحد است. اقدامات این هیئت میتواند حاوی نکات آموزندهای باشد.
این مقاله به ارائه آرای دو تن از کارشناسان ارشد هیئت استانداردهای حسابداری مالی میپردازد که موضوعات اساسی قابل طرح درباره چارچوب مفهومی را مورد بحث و بررسی قرار دادهاند.
چارچوب مفهومی چیست؟
چارچوب مفهومی مجموعهای از اهداف کلی و مبانی مرتبط با هم است که اهداف کلی و اهداف خاص گزارشگری مالی را تعیین و مبانی و مفاهیم اصلی رسیدن به این اهداف را مشخص میکند. این مفاهیم، راهنمایی برای انتخاب رویدادها، معاملات و شرایطی است که باید درنظر گرفته شود و نیز راهنمایی برای چگونگی شناخت و اندازهگیری، تلخیص و گزارشگری آنها بهشمار میرود. هیئت استانداردهای حسابداری مالی تاکنون ۷ بیانیه مفهومی صادر کرده است که موضوعات اساسی زیر را دربر میگیرند:
۱= اهداف گزارشگری مالی واحدهای تجاری،
۲= ویژگیهای کیفی اطلاعات حسابداری،
۳= عناصر صورتهای مالی واحدهای تجاری،
۴= اهداف گزارشگری مالی سازمانهای غیرانتفاعی،
۵= شناخت و اندازهگیری در صورتهای مالی واحدهای تجاری،
۶- عناصر صورتهای مالی (که جایگزین بیانیه شماره ۳ شده است)
۷- استفاده از جریانهای نقدی و ارزش فعلی در اندازهگیری حسابداری.
این هیئت، اولین بیانیه مفهومی خود را در سال ۱۹۷۸ و آخرین آن را در سال ۲۰۰۰ منتشر کرده است و در شرایط حاضر نیز بیانیه دیگری را در دست تهیه و تدوین ندارد. همچنین بیانیه مفهومی شماره ۶ >عناصر صورتهای مالی< را جایگزین بیانیه مفهومی شماره ۳ >عناصر صورتهای مالی واحدهای تجاری< کرده است، تا واحدهای غیرانتفاعی را نیز بههمراه واحدهای انتفاعی دربرگیرد.
تأثیر چارچوب مفهومی بر عملیات حسابداری چیست؟
بیانیههای مفهومی بهطور مستقیم بر عملیات حسابداری تأثیر ندارند و موجب تغییر در اصول پذیرفتهشده حسابداری و یا اصلاح، تعدیل یا تفسیر روشهای حسابداری موجود یا استانداردهای افشای اطلاعات نمیشوند. همچنین این بیانیهها تغییر در روشهای حسابداری یا افشای اطلاعاتی متضاد با این مفاهیم را ضروری نمیسازد. بنابراین، چارچوب مفهومی از طریق تأثیر بر تدوین استانداردهای حسابداری جدید بر عملیات حسابداری تأثیر میگذارد.
چرا چارچوب مفهومی لازم است و چه کسی از آن منتفع میشود؟
استفادهکننده اصلی چارچوب مفهومی، هیئت استانداردهای حسابداری مالی است زیرا چارچوب مفهومی، مبانی تدوین استانداردها و نیز مفاهیم مورد نیاز برای حل مسائل حسابداری و گزارشگری را در اختیار هیئت میگذارد. اعضای هیئت از این مفاهیم برای تجزیه و تحلیل درست موضوعات و همچنین ارائه توصیههای خود بهره میبرند. به این ترتیب، این مفاهیم اساس مباحث هیئت را در موضوعات مطرح شده تشکیل میدهند و اعضای هیئت را در تصمیمگیری در مورد استانداردهای خاص یاری میکنند. در حقیقت، بحث درباره مفاهیم است که مبانی تهیه و تدوین استانداردها را فراهم میکند و در نهایت، نتیجهگیری در مورد هر استاندارد بر اساس چارچوب مفهومی صورت میگیرد.
چارچوب مفهومی، پایهای برای استدلال منطقی جهت انتخاب رویکردهای مختلف در تدوین استانداردهاست و اگر چه تمام پاسخهای لازم را ارائه نمیدهد اما در محدوده انتخابهایی که باید صورت گیرد، با حذف موضوعاتی که با آنها تضاد دارد، محدودههای انتخاب را تنگتر و مشخصتر میکند. چارچوب مفهومی موجب افزایش کارایی فرایند تدوین استانداردها نیز میشود زیرا با وجود آن، از بحث و مجادله مجدد در مورد موضوعات اساسی مانند <تعریف دارایی> در زمانهای متوالی خودداری میشود. بهعلاوه چارچوب مفهومی در افزایش کارایی برقراری ارتباط درونی و بیرونی نیز نقش دارد و با فراهم کردن مجموعهای از اصطلاحات و چارچوبی برای ارجاع در مباحث مختلف، تسهیلات زیادی را برای بحث و بررسی موضوعات تخصصی توسط اعضای هیئت فراهم مینماید. در نتیجه، ارتباطات بین اعضای هیئت و حامیان آن، بهخصوص افرادیکه مذاکرات و پیشنهادهای طرحهای اولیه را بررسی میکنند با سهولت بیشتری برقرار میشود. چارچوب مفهومی همچنین سبب کاهش فشارهای سیاسی در ارائه قضاوتهای حسابداری میگردد.
چارچوب مفهومی راهنمایی برای تدوین استانداردهای حسابداری است و زمینه را برای تهیه و ارائه اطلاعات مالی و غیرمالی مربوط و در دسترس بهطور بیطرفانه و بدون جانبداری فراهم میکند. اطلاعات بیطرفانه، اطلاعات مفیدی برای استفادهکنندگان اطلاعات در مورد سرمایهگذاری و تصمیمگیریهای اعتباری گرد میآورد و به این ترتیب، زمینه را برای ارتقای منافع عمومی از طریق تخصیص بهینه منابع فراهم میسازد. چارچوب مفهومی، در ارتقای کارایی بازار سرمایه و بازارهای دیگر نقش موثری دارد.
مراجع تدوین استانداردها برای کاهش اثر سلیقههای فردی در تصمیمهای استانداردگذاری از چارچوبهای مفهومی توافقی استفاده میکنند. نبود این چارچوبهای مفهومی توافقی ممکن است این مشکل را بهوجود آورد که فرایند تدوین استانداردها بر مبانی کاملاً متفاوتی از آنچه لزوماً بر آن استوار است بنا شده و تصمیمگیری در آن صرفاً براساس نظرات و سلیقههای فردی اعضای هیئت صورت گیرد. در این مورد، چارلز تی هورنگرن(Charles T. Horngren) از استادان معروف حسابداری که دارای سابقه عضویت در هیئت اصول حسابداری، شورای عالی مشورتی استانداردهای حسابداری مالی و هیئت امنای بنیاد حسابداری مالی است میگوید: بهدلیل اینکه حرفه حسابداری کاملاً منسجم نشده است، هر کدام از ما دست به تدوین چارچوب مفهومی خاصی زدهایم. در این میان، برخی از این چارچوبها بهنحو مطلوبی تعریفشده و منسجم و برخی دیگر، مبهم و ضعیف ارائه شدهاند.
او اضافه میکند که: در هر برهه از زمان، بیشتر ما از شنیدن اینکه افرادی برای رسیدن به نتایج موردنظر خود از زنجیره پیچیدهای از دلایل سست بهره میگیرند احساس ناراحتی میکنیم. در حالیکه، شاید بعضی اوقات، صدای اندیشه خودمان باشد که به گوشمان میرسد. تجربه من بهعنوان عضو هیئت اصول حسابداری، به من درسهای زیادی آموخته است. یک درس مهم آن است که بیشتر ما تمایلی طبیعی و زائدالوصف برای فراوری دلایل درباره نتایج قبلی خودمان داریم که بدون تغییر باقی بماند.
در محیطی که در آن استانداردگذاری براساس چارچوبهای مفهومی شخصی افراد استانداردگذار صورت میگیرد، توافق روی موضوعات فقط زمانی صورت میگیرد که تعداد کافی از چارچوبهای مفهومی با هم انطباق داشته باشند. بههرحال، این توافق نیز موقت است چون اعضای هیئت نیز به مرور تغییر میکنند و مجموعههای چارچوبهای مفهومی افراد پیوسته در حال تغییر است. بنابراین اعضای یک هیئت تدوین استانداردها در مورد موضوعی مشابه یا حتی یکسان ممکن است به نتایج کاملاً متفاوتی از آنچه قبلاً رسیدهاند دست یابند. زیرا هر گروه از استانداردها ممکن است با سایر استانداردها یکسان نبوده و تصمیمهای گذشته، گویای تصمیمهای آینده نباشد. به بیان دیگر، فرایند استانداردگذاری بهصورت فرایندی کم و بیش لحظهای در میآید. بهعلاوه بدون یک چارچوب مفهومی، انجام بحثهای منطقی میسر نیست زیرا در اینصورت، برای موضعگیری در مورد برخورد حسابداری مناسب با یک معامله خاص، تعاریف لازم در اختیار قرار ندارند. این برخورد حسابداری مناسب از دیدگاه دیگران بهنسبت مطابقت آنها با مصوبات کمیته رویههای حسابداری انجمن حسابداران رسمی امریکا و نیز مصوبات هیئت اصول حسابداری بستگی دارد.
هیئت استانداردهای حسابداری مالی تنها استفادهکننده از چارچوب مفهومی نیست. زمانی که اهداف و مفاهیم برای تعیین جهت و اجزای گزارشگری مالی مورد استفاده قرار میگیرد اعتبار گزارشهای مالی ارتقای کیفی مییابد. در این شرایط، چارچوب مفهومی به تدوین استانداردهای مرتبطباهم و دارای انسجام درونی کمک شایانی میکند و تهیهکنندگان و استفادهکنندگان گزارشهای مالی از گزارشهایی که براساس یک مجموعه استانداردهای منسجم، تدوین شده و در طول دورهای زمانی و نه در لحظهای خاص بهوجود آمدهاند، استفاده میکنند.
چارچوب مفهومی به استفادهکنندگان اطلاعات مالی کمک میکند که درک بهتری از اطلاعات مالی و محدودیت آن پیدا کنند. این چارچوب، چارچوبی قابل رجوع است که برای درک نتایج از استانداردها بهکار میرود و بهوسیله افرادی که استانداردها را بهکار میبرند، حسابرسانی که نتایج گزارشهای مالی را آزمون میکنند و دانشجویان و استادان رشته حسابداری، مورد استفاده قرار میگیرد.
انگیزه هیئت استانداردهای حسابداری مالی برای تدوین چارچوب مفهومی چیست؟
در حقیقت، انگیزه هیئت استانداردهای حسابداری مالی برای تدوین چارچوب مفهومی را میتوان از مشاهده تنگناهایی بهدست آورد که سلف آن یعنی هیئت اصول حسابداری تجربه کرده است. هیئت اصول حسابداری از ابتدای کار خود بر آن بود تا برای تصمیمات خود مبانی مفهومی تهیه کند. کمیته خاص انجمن حسابداران رسمی امریکا در سال ۱۹۵۸ در گزارش خود که منجر به تولد هیئت اصول حسابداری گردید اعلام کرد که هیئت اصول حسابداری باید هم روی مفاهیم و هم روی استانداردها کار کند تا مفاهیم اساسی معنیداری برای استانداردها فراهم گردد. در این راستا هیئت اصول حسابداری دو رشته مطالعه در مورد مفروضات و اصول حسابداری را بهانجام رساند و پس از بررسی این مطالعات، چنین نتیجه گرفت که توصیههایی که در این زمینه انجام میشود بهطور اساسی با اصول حسابداری موجود که درحال حاضر موردقبول واقع شده، متفاوت است.
با توجه به مشکلات ناشی از تطابق نداشتن آرای هیئت اصول حسابداری با رهنمودهای مفهومی موجود، انجمن حسابداران رسمی امریکا در سال ۱۹۶۴، کمیته خاص دیگری را برای بررسی مجدد برنامه مربوط به تدوین اصول حسابداری تشکیل داد. در میان توصیههای ارائه شده توسط این کمیته، این توصیه نیز شده بود که هیئت اصول حسابداری، چارچوبی مفهومی بهعنوان راهنمای تصمیمگیریهای خود ایجاد کند و در اجرای این توصیه، هیئت اصول حسابداری، بیانیه شماره ۴ <مفاهیم اساسی و اصول حسابداری مرتبط با گزارشهای مالی واحدهای تجاری> را در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد. بههر حال، هیئت اصول حسابداری از ابتدا پذیرفته بود که بیانیه شماره ۴، بیانیهای توصیفی است نه آمرانه و بهجای تأکید بر آنچه باید باشد، بر آنچه هست و بر حسابداری مالی موجود تأکید میکند. بنابراین، چون بیانیه شماره ۴، گذشتهنگر بود ضرورتاً نمیتوانست راهنمایی قوی برای هیئتاصول حسابداری در تدوین استانداردها شمرده شود.
بعد از آن بهعلت انتقادات از هیئتاصول حسابداری، انجمن حسابداران رسمی امریکا دو گروه مطالعاتی، یکی بهریاست فرانسیس ام ویت(Francis M. Wheat) و دیگری بهریاست رابرت ام تروبلاد(Robert M. Trueblood) را بهمنظور بررسی فرایند تدوین استانداردهای حسابداری و اهداف گزارشهای مالی تشکیل داد. براساس توصیههای کمیته تروبلاد، بنیاد حسابداری مالی تشکیل شد و این بنیاد، هیئت استانداردهای حسابداری مالی را بهوجود آورد. مطالعه دیگری که سرانجام بهصورت گزارش ویت منتشر شد موضوع تدوین استانداردهای حسابداری مالی را مورد بحث قرارداد.
در سال ۱۹۷۳ زمانیکه هیئت استانداردهای حسابداری مالی فعالیت خود را آغاز کرد یکی از موضوعاتی که در دستور کار آن قرار داشت بررسی اهداف گزارشهای مالی بود. این طرح براساس یافتههای گزارش تروبلاد که تحت عنوان <اهداف گزارشهای مالی> منتشر شده بود برنامهریزی شد و بر آنچه در گزارش تروبلاد بهعنوان <اولین اصول> در اهداف گزارشهای مالی مطرح شده بود متمرکز گردید. هیئت استانداردهای حسابداری مالی کار خود را بر پایه اینکه گزارشهای مالی چه اهدافی باید داشته باشند قرار داد. این موضوع منجر به ایجاد مبانی اساسی و مناسبی گردید که براساس آنها چارچوب مفهومی تدوین شد.
دیگران چگونه چارچوب مفهومی خود را تدوین کردهاند؟
بهدنبال هیئت استانداردهای حسابداری مالی، مراجع تدوین استانداردهای دیگر اقدامات خود را برای تدوین چارچوب مفهومی آغاز کردند. کمیته استانداردهای بینالمللی حسابداری که به هیئت استانداردهای بینالمللی حسابداری تبدیل شده است و کشور کانادا و متعاقب آن کشورهای استرالیا و نیوزلند و در سال ۱۹۹۹ انگلستان، چارچوبهای مفهومی خود را تدوین و ارائه کردند. چارچوب مفهومی این مراجع تدوین استانداردها نیز مشابه هیئت استانداردهای حسابداری مالی براساس اهداف پایهای قرار دارد که باید براساس آن گزارشهای مالی، اطلاعات مورد نیاز سرمایهگذاران و اعتباردهندگان در سرمایهگذاری و تصمیمات اعتباری را ارائه دهند. چارچوبهای مفهومی تدوینشده توسط مراجع مختلف در مجموع مشابه یکدیگرند ولی با هم یکسان نیستند.
آینده چارچوب مفهومی چیست؟
هیئت استانداردهای حسابداری مالی برنامه تجدیدنظر محدودی را در تعریف بدهی پیشنهاد کرده است و در حالحاضر کار امکانسنجی برای بررسی مجدد بدهیها و نحوه شناخت آنها را در دستور کار خود قرار داده و تصمیم دارد با دیدگاه وسیعتری تعهدات و نحوه شناسایی آنها را درنظر بگیرد. نیاز به این موضوع از طریق طرحهای مطالعاتی که اخیراً صورت گرفته احساس شده است. بررسی گستردهتر میتواند موضوعات مرتبط شامل شناخت درامد را در برگیرد. افزایش نگرانیها در مورد این موضوعات ضرورت تجدیدنظر را تشدید کرده است.
علاوه بر این، وجود هیئت استانداردهای بینالمللی حسابداری میتواند منجر به ارتقای هر چه بیشتر کیفیت چارچوبهای مفهومی شود. این هیئت، بهعنوان بخشی از فعالیتهای خود در پی افزایش هماهنگی استانداردهای حسابداری در سطح بینالمللی است و در همین راستا مشغول بررسی امکان کاهش تفاوتهای چارچوبهای مفهومی تدوین شده توسط مراجع حرفهای ملی- نظیر هیئت استانداردهای حسابداری مالی- است. با این کار، چارچوبهای مفهومی یا حداقل بخشهایی از آنها مورد توجه مجدد قرار میگیرند.
گفتنی است که هیچکدام از چارچوبهای مفهومی، اعم از چارچوب مفهومی تدوین شده بهوسیله هیئت استانداردهای حسابداری مالی و یا هیئت استانداردهای بینالمللی حسابداری و دیگران در حقیقت کامل نیستند. برای نمونه، مواردی که در چارچوب مفهومی هیئت استانداردهای حسابداری مالی برای ارائه و افشای گزارشهای مالی پیشبینی شده بود و یا مواردیکه باید در خارج از متن اصلی گزارشهای مالی افشا میشد در آنها رعایت نشده است. علاوه بر این جنبههای خاصی از چارچوب مفهومی مانند شناخت و اندازهگیری هنوز ناقص است.
از سوی دیگر، چارچوبهای مفهومی با مشکل دیگری نیز مواجهند. بیشتر بخشهای چارچوبهای مفهومی هیئت استانداردهای حسابداری مالی در دو دهه پیش تهیه شدهاند. از آن زمان فعالیتهای تجاری و مالی دستخوش تحولات و تغییرات عمیقی شده و بهنحو روزافزونی پیچیدهتر گشته است. در نتیجه، بیشتر موضوعات در دنیای امروز متفاوت و پیچیدهتر از موضوعاتی است که در زمان تدوین چارچوب مفهومی وجود داشته است. به این دلیل در بعضی از موارد روزامد کردن چارچوب مفهومی ممکن است هم مطلوب و هم مورد نیاز باشد تا با موضوعات امروز و فردا تطابق یابد.
رفتارشناسی مالی
تئوری انتظار نشان میدهد که افراد در هنگام انجام تصمیمگیریهای مالی از حسابداری ذهنی استفاده میکنند. حسابداری ذهنی به این معنی است که افراد تمایل دارند تصمیمگیری دربارهء مسایل مختلف مالی را در حسابهای ذهنی جدا انجام دهند، بدون در نظر گرفتن این فرض منطقی که بهتر است تمامی این تصمیمگیریها را در یک پرتفوی تصمیمگیری کنند.
تئوری انتظار نشان میدهد که افراد در هنگام انجام تصمیمگیریهای مالی از حسابداری ذهنی استفاده میکنند. حسابداری ذهنی به این معنی است که افراد تمایل دارند تصمیمگیری دربارهء مسایل مختلف مالی را در حسابهای ذهنی جدا انجام دهند، بدون در نظر گرفتن این فرض منطقی که بهتر است تمامی این تصمیمگیریها را در یک پرتفوی تصمیمگیری کنند. این عملا تعامل بین تصمیمگیریهای مختلف را نادیده میگیرد. مفهوم کاربردی این موضوع آن است که افراد به عنوان مثال هنگام سرمایهگذاری به دنبال بهینه کردن پرتفوی سرمایهگذاری خود نیستند بلکه سهام را به صورت جداگانه و بدون در نظر گرفتن ارتباط آنها با یکدیگر خریداری میکنند.
تئوری انتظار با ارزیابی مالی و غیرپولی با برآمدهای ترجیحات افراد سرو کار دارد که مهمترین پایه و اساس رفتارشناسی مالی است.
پایهء دیگر این علم به چگونگی استفادهء افراد از اطلاعات و چگونگی شکلگیری باورها در بازارهای مالی مربوط است. در ادامه برخی از مهمترین خطاهای متداول در بازار سرمایه را
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،
آشنایی با صورت های مالی حسابداری
هدف صورتهاي مالي عبارت از ارائـه اطلاعاتي تلخيص و طبقهبندي شده درباره وضعيت مالي، عملكرد مالي و انعطافپذيري مالي واحد تجاري است كه براي طيفي گسترده از استفادهكنندگان صورتهاي مالي در اتخاذ تصميمات اقتصادي مفيد واقع گردد. . اعتقاد براين است كه هرگاه صورتهاي مالي معطوف به تأمين نيازهاي اطلاعاتي سرمايهگذاران باشد ، اكثر نيازهاي ساير استفادهكنندگان را نيز در حد توان برآورده ميكند بنابراين هدف اصلي گزارشگري مالي تهيه اطلاعات مفيد جهت تصميم گيريهاي سرمايه گذاري و اعتباردهي مي باشد.
اتخاذ تصميمات اقتصادي توسط استفادهكنندگان صورتهاي مالي مستلزم ارزيابي توان واحد تجاري جهت ايجاد وجه نقد و زمان و قطعيت ايجاد آن است. ارزيابي توان ايجاد وجه نقد از طريق تمركز بر وضعيت مالي، عملكرد مالي و جريانهاي نقدي واحد تجاري و استفاده از آنها در پيشبيني جريانهاي نقدي مورد انتظار و سنجش انعطافپذيري مالي، تسهيل ميگردد.
واحدگزارشگر: به يك واحد تجاري منفرد يا گروه واحدهاي تجاري اطلاق ميشود كه موضوع يك مجموعه صورتهاي مالي مشخص است كه بنابر الزامات قانوني، قراردادي يا عرفي و بهمنظور رفع نيازهاي اطلاعاتي استفادهكنندگان تهيه و ارائه ميشود.
يك مجموعه كامل صورتهاي مالي شامل ترازنامه، صورت سود و زيان، صورت سود و زيان جامع و صورت جريان وجوه نقد (كه از اين به بعد صورتهاي مالي اساسي ناميده ميشود) و يادداشتهاي توضيحي ميباشد. مسئوليت تهيه و ارائه صورتهاي مالي با هيأتمديره يا ساير اركان ادارهكننده واحد تجاري است.
ترازنامه: وضعيت مالي يك واحد تجاري دربرگيرنده منابع اقتصادي تحت كنترل آن، ساختار مالي آن، ميزان نقدينگي و توان بازپرداخت بدهيها و ظرفيت سازگاري آن با تغييرات محيط عملياتي است. اطلاعات درباره وضعيت مالي در ترازنامه ارائه ميشود.
ترازنامه بايد حداقل حاوي اقلام اصلي زير باشد:
الف . داراييهاي ثابت مشهود
ب . داراييهاي نامشهود
ج . سرمايهگذاريها
د . موجودي مواد و كالا
ه . حسابها و اسناد دريافتني تجاري و ساير حسابهاو اسناد دريافتني
و . موجودي نقد
ز . حسابها و اسناد پرداختني تجاري و ساير حسابها و اسناد پرداختني
ح . ذخيره ماليات ،
ط . ذخيره مزاياي پايان خدمت كاركنان
ي . بدهيهاي بلندمدت
ك . سهم اقليت
ل . سرمايه و اندوختهها
صورت سود و زيان: عملكرد مالي واحد تجاري دربرگيرنده بازده حاصل از منابع تحت كنترل واحد تجاري است. اطلاعات درباره عملكرد مالي درصورت سود و زيان و صورت سود و زيان جامع ارائه ميشود.
صورت سود و زيان بايد حداقل شامل 10 قلم باشد :
الف . درآمدهاي عملياتي
ب . هزينههاي عملياتي
ج . سود يا زيان عملياتي
د . هزينههاي مالي
ه . ساير درآمدها و هزينههاي غيرعملياتي
و . ماليات بردرآمد
ز . سود يا زيان فعاليتهاي عادي
ح . اقلام غيرمترقبه
ط . سهم اقليت
ي . سود يا زيان خالص
صورت سود و زيان جامع : صورت سود و زيان جامع به عنوان يك صورت مالي اساسي ، بايد كل درآمدها و هزينههاي شناسايي شده طي دوره را كه قابل انتساب به صاحبان سرمايه است ، به تفكيك اجزاي تشكيلدهنده آنها نشان دهد. به عبارت ديگر تمام اقلامي كه حقوق صاحبان سهام را تغيير مي دهند بغير از آورده و ستانده صاحبان سهام در آن نمايش داده مي شود.
صورت جريان وجه نقد: اطلاعات در مورد جريانهاي نقدي درصورت جريان وجوه نقد ارائه ميشود. اين اطلاعات از جنبهاي ديگر عملكرد مالي واحد تجاري را از طريق انعكاس مبالغ و منابع اصلي جريانهاي ورودي و خروجي وجه نقد به نمايش ميگذارد.
يادداشتهاي توضيحي: يادداشتهاي توضيحي و صورتهاي مالي اساسي يك مجموعه بهمپيوسته ميباشند. نقش يادداشتهاي توضيحي، برجسته نمودن و تشريح اقلام مندرج در صورتهاي مالي اساسي است. افشاي اطلاعات در يادداشتهاي توضيحي، نميتواند ارائه نادرست يا حذف اطلاعات در صورتهاي مالي اساسي را تصحيح يا توجيه كند.
اقلام اصلي صورتهاي مالي :
1- دارايي : حقوق نسبت به منافع اقتصادي آتي يا ساير راههاي دستيابي مشروع به آن منافع كه در نتيجه معاملات يا ساير رويدادهاي گذشته به كنترل واحد تجاري درآمده است.
2- بدهي : تعهد انتقال منافع اقتصادي توسط واحد تجاري ناشي از معاملات يا ساير رويدادهاي گذشته است.
3- حقوق صاحبان سرمايه: باقيماندهكسر جمع بدهيهاي واحد تجاري از جمع داراييهاي آن
4- درآمد: عبارتست از افزايش در حقوق صاحبان سرمايه بجز مواردي كه به آورده صاحبان سرمايه مربوط ميشود.
5- هزينه:عبارتست از كاهش در حقوق صاحبان سرمايه بجز مواردي كه به ستانده صاحبان سرمايه مربوط ميشود.
6- آورده صاحبان سرمايه: افزايش در حقوق صاحبان سرمايه ناشي از سرمايهگذاري در واحد تجاري جهت كسب يا افزايش حقوق مالكانه را گويند.
7- ستانده صاحبان سرمايه: كاهش در حقوق صاحبان سرمايه ناشي از انتقال داراييها بهصاحبان سرمايه يا ايجاد بدهي در قبال آنها بهمنظور كاهش حقوق مالكانه و يا توزيع سود را گويند.
موضوعات مرتبط: مطالب و مقالات حسابداری ، ،