آرزومند

دختری با مادرش در رختخواب


درددل می کرد با چشمی پر آب


گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست


زندگی از بهر من مطلوب نیست


گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟


روی دستت باد کردم مادرم!


سن من از بیست وشش افزون شد


دل میان سینه غرق خون شد


هیچ کس مجنون این لیلا نشد


شوهری از بهر من پیدا نشد


غم میان سینه شد انباشته


بوی ترشی خانه را برداشته!


مادرش چون حرف دختش را شنفت


خنده بر لب آمدش آهسته گفت:


دخترم بخت تو هم وا می شود


غنچه ی عشقت شکوفا می شود


غصه ها را از وجودت دور کن


این همه شوهر یکی را تور کن!


گفت دختر مادر محبوب من!


ای رفیق مهربان و خوب من!


گفته ام با دوستانم بارها


من بدم می آید از این کارها


در خیابان یا میان کوچه ها


سر به زیر و با وقارم هر کجا


کی نگاهی می کنم بر یک پسر


مغز یابو خورده ام یا مغز خر!؟


غیر از آن روزی که گشتم همسفر


با سعیدویاسر وایضا صفر


با سه تاشان رفته بودم سینما


بگذریم از مابقی ماجرا!


یک سری هم صحبت صادق شدم


او خرم کرد آخرش عاشق شدم


یک دو ماهی یار من بود و پرید


قلب من از عشق او خیری ندید


مصطفای حاج علی اصغر شله


یک زمانی عاشق من شد،بله


بعد جعفر یار من عباس بود


البته وسواسی وحساس بود


بعد ازآن وسواسی پر ادعا


شد رفیقم خان داداش المیرا


بعد او هم عاشق مانی شدم


بعد مانی عاشق هانی شدم


بعدهانی عاشق نادر شدم


بعد نادر عاشق ناصر شدم


مادرش آمد میان حرف او


گفت: ساکت شو دگر ای فتنه جو!


گرچه من هم در زمان دختری


روز و شب بودم به فکر شوهری


لیک جز آن که تو را باشد پدر


دل نمی دادم به هرکس اینقدر


خاک عالم بر سرت ،خیلی بدی


واقعا که پوز مادر را زدی


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،

تاريخ : جمعه 14 تير 1392 | 2:34 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

دانشجویان پسر

• ترم اول (ترم جو گیرندگی):

الو سلام مامانی. منم هوشی.
وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو.
وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده؛ تنم مور مور میشه…
راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.
دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشس!
لامصب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!!
پریشب یکی از بچه ها به خاطر
Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!

• ترم دوم (ترم عاشق شدگی):


آه ای مریم. ای عشق من. همه زندگی من.
می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.
می خواهمت با تمام وجود عزیزم.
همه پول و سرمایه من متعلق به توست.
بدون تو این دنیا رو نمی خوام. کی میشه این درس من تموم شه تا بیام باهات ازدواج کنم …
امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس می درخشیدی تماشا می کردم…

• ترم سوم (ترم افسردگی):


الو مامان سلام.
مریم منو ول کرد و گذاشت رفت!
مامان جون افسرده شدم آخه اولین عشقم بود حالا هم دارم میمیرم از غصه.
ای خدا بیا منو بکش و راحتم کن.
مامان من این زندگی رو نمی خوام …
دیگه خسته شدم از دنیای وانفسا


• ترم چهارم (ترم زرنگ شدگی):


الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟
منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟
دلم تنگ شده واست. گنجشک کوچولوی من. بیا ببینمت قربونت برم …
مهشید جون من پشت خطی دارم. مامانمه. بعداً بهت زنگ میزنم …

الو به به سلام چطوری ندا جون؟
آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم!
پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟
به خدا منم دلم یه ذره شده واست.
باشه عزیزم فردا ساعت ۱۱ پارک پشت دانشکده دارو…

• ترم پنجم (ترم مشروطه گی):


الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط میشم، ۲ نمره بهم بده.
به خدا دیشب بابابم سکته کرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه.
منم ضربه روحی خوردم شدید، دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد …
اگه این مورد مشروط پشروطه ما اوکی بشه قول میدم جبران کنم …

• ترم ششم (ترم ولخرجیدگی) :


الو مامان من خونه می خوام!
راستی اون ۵۰ تومنی که ۳ روز پیش فرستادی تموم شد.
دوباره بفرست. خرج پروژه ام شد!!!

• ترم هفتم (ترم پاتوقیده گی):


خودتون دیگه سیر تا پیازشو حدس بزنین دیگه …

• ترم هشتم (ترم فارغ التحصیلگی):


الو سلام خانم.
واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.
فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا …
ای وای بر من؛ کی میره اینهمه راهــــو …

شما دانشجوی کدوم ترمی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: طنز حسابداری ، ،

تاريخ : جمعه 14 تير 1392 | 2:5 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |
شارژباتری قلمی

وسایل برقی منزل مانند قهوه‌ساز، گجت‌های الکترونیکی از جمله تلفن همراه، تبلت یا رایانه قطار، ایستگاه‌های رادیویی، خطوط انتقال برق و حتی موجودات زنده  

از جمله مهمترین منابع میدان مغناطیسی در محیط زندگی انسان محسوب می‌شوند.به نقل از ایسنا، «دنیس زیگل»

دانشجوی هنر دانشگاه برمن، دستگاه کوچکی طراحی کرده است که با استفاده از میدان های مغناطیسی اطراف برای شارژ باتری قلمی (سایز( AA استفاده می کند.

دستگاه برداشت الکترومغناطیسی (Electromagnetic Harvester) با وجود اندازه ظاهری کوچک، از قدرت مناسبی

برای دریافت انرژی از محیط و شارژ باتری برخوردار است.زمانی که فرد در نزدیکی یک میدان مغناطیسی

مناسب قرار گیرد، لامپ LED‌ قرمز رنگ دستگاه به نشانه آغاز شارژ شدن باتری‌ها روشن می‌شود.

دو مدل مختلف از دستگاه برداشت الکترومغناطیسی طراحی شده است که در مدل اول از فرکانس کمتر از 100 هرتز (مانند دستگاه‌های معمولی) و

در مدل دوم از فرکانس‌های بالاتر از 100 هرتز (مانند بلوتوث، شبکه‌های رادیویی یا WLAN‌) استفاده می‌کند.دستگاه برداشت

الکترومغناطیسی هنوز قادر به تولید انرژی کافی برای شارژ تلفن همراه نیست، اما یک وسیله کاربردی در هنگام سفر یا شرایط اضطراری محسوب می‌شود.


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده و مطالب جالب ، ،

تاريخ : جمعه 14 تير 1392 | 1:27 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

متن آهنگ  Miss Your Face هادی پاکزاد

دلم برای صورتت تنگ شده بوی نم میآد
هر طور زندگی می کنم بازم یه چیزی که میآد
اگر به جای خاک خشک، روت آب تر ریخته بودن
میشد ببینی که چه طور، منو به هم ریخته بودن

دلم واسه بوی تنت تنگ شده، چشماتو ببند
هر جای آسمون هستی به من فکر کن، به من بخند
بمون توی رویای من، یاد به فراموشی نده
من به شوق تو می خوابم، دنیامو خاموشی نده

دلم واسه بوی تنت تنگ شده، چشماتو ببند
هر جای آسمون هستی به من فکر کن، به من بخند
دلم برای بوی تنت تنگ شده، چشماتو ببند
هر جای آسمون هستی به من فکر کن، به من بخند

بمون توی رویای من، یاد به فراموشی نده
من به شوق تو می خوابم، دنیامو خاموشی نده

من ناگزیر از بودنم، در شهر مردم واره ها
بر خاک تو زانو زدم، در خیل کاغذ پاره ها
آرام جانم طعمه شد، بر خوان عاشق خواره ها
آخر جنونم می کند، آواره از آواره ها

دلم برای صورتت تنگ شده، بوی نم میآد
هر طور زندگی می کنم، بازم یه چیزی که میآد
اگر به جای خاک خشک، روت آب تر ریخته بودن
میشد ببینی که چه طور، منو به هم ریخته بودن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،

تاريخ : جمعه 14 تير 1392 | 12:56 قبل از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |
چیزهایی که نشدیم/طنز

 

 

ته دیگ طلایی رنگ خوشمزه هم نشدیم دو نفر سرمون دعوا کنند

 

شلغمم نشدیم یکی کوفتمون کنه خوب شه…..!!

 

ویرگول هم نشدیم هر کی بهمون رسید مکث کنه

 

قره قوروتم نشدیم دهن همه رو آب بندازیم

 

خربزه هم نشدیم هر کی می خورتمون پای لرزش هم بشینه

 

موبایل هم نشدیم ، روزی هزار بار نگامون کنی

 

پایان نامه هم نشدیم ازمون دفاع کنن

 

آهنگ هم نشدیم ، دو نفر بهمون گوش کن

 

مانیتور هم نشدیم ازمون چشم بر ندارن……!!!!!

 

به استاد میگم استاد شما که ۹ دادی حالا این یه نمره هم بده دیگههههههههه ، یک نگاه عاقل اندر دیوانه کرد دست گذاشته رو دوشم میگه برو درس بخون پسرم ، استادم نشدیم شخصیت کسی رو خورد کنیم

 

کیبورد هم نشدیم ملّت به بهانه تایپ یه دستی به سر و کلمون بکشن…..

 

کلاه هم نشدیم ملت رو سرگرم کنیم

 

ای خدااااااا! بختک هم نشدیم بیفتیم رو ملت

 

تام و جری هم نشدیم زندگیمون سرتاسر هیجان باشه

 

نون هم نشدیم یکی از روی زمین ورداره بوسمون کنه

 

ای کی یو سان هم نشدیم تف بمالیم کف کلمون ، همه چی حل شه

 

مهر جانماز هم نشدیم بوسمون کنن

 

فلش مموری هم نشدیم حافظه مون زیاد باشه

 

معادله هم نشدیم ، کلی آدم دنبال این باشن که بفهمنمون و حداقل دو نفر درکمون کنن

 

کتابم نشدیم حداقل دوست مهربان بشیم

 

علف هم نشدیم حداقل به دهن بزی شیرین بیایم

 

عروسک هم نشدیم یکی بغلمون کنه

 

شارژر هم نشدیم بقیه رو شارژ کنیم

 

توپ فوتبالم نشدیم ۲۲ نفر بخاطرمون خودکشی کنن

 

گلدونم نشدیم یکی یه گل بهمون بده

 

کبری هم نشدیم تصمیماتمون رو تو کتاب ها بنویسن

 

کزت هم نشدیم آخرش خوشبخت شیم

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: طنز حسابداری ، ،

تاريخ : پنج شنبه 13 تير 1392 | 11:7 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

یه بار خواستیم ورزش کنیم !طنز

امروز صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم با دوستم بریم ورزش کنیم!

گرمکن نارنجیمو پوشیدم و زدم بیرون

و حالا توجه کنید به تیکه‌های ملت : 

نارنگی! کجا میری؟

پرتقال! بدو تا نخوردمت!

هویج! مگه خرگوش دنبالت کرده؟

ته‌ سیگار!

رفتگر! برو ۹ شب بیا بابا!

چی‌توز موتوری!

سن ایچ و دیگر هیچ!

لینا توپی!! انقدر جون نده بابا!

اسمارتیز! بقیه دوستات کجان؟

بچه‌ها! بچه ها! گارفیلد!

الان کدوم مسئول باید رسیدگی کنه؟

   


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: طنز حسابداری ، ،

تاريخ : پنج شنبه 13 تير 1392 | 10:53 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

داستان بسیار زیبا و پندآموز

مردی صبح زودازخواب بیدارشدتانمازش رادرمسجد بخواند.لباس پوشیدوراهی خانه خداشد.

 
درراه مسجد،مردزمین خوردولباس هایش کثیف شد.اوبرخاست ولباس های خودراپاک کردوبه خانه برگشت.مردپس ازعوض کردن لباس هایش دوباره راهی مسجدشد،دوباره درهمان نقطه زمین خورد!اودوباره برخاست وخودش راپاک کردوبه خانه برگشت.یک بار دیگرلباس هایش راعوض کردوراهی خانه خداشد.
 
درراه مسجد،بامردی که چراغ دردست داشت،برخوردکردنامش راپرسید.مردپاسخ داد:من دیدم شمادرراه رسیدن به مسجددوباربه زمین افتادید،ازاین روچراغ آوردم تابتوانم راهتان راروشن کنم.
 
مرداول ازاوتشکرکردوهردوراهشان را به طرف مسجدادامه دادند.همین که به مسجدرسیدند ،مرداول ازمردچراغ به دست خواست تا واردمسجدشودوبااونماز بخواند.مرددوم ازرفتن به داخل مسجدخودداری کرد.مرداول درخواستش را دوباره تکرارکردودوباره همان جواب راشنید.
 
مرداول سوال کردچرااونمی خواهدواردمسجدشودونمازبخواند.
 
مرددوم پاسخ داد:من شیطان هستم.مرداول باشنیدن این جواب جاخورد.شیطان توضیح داد:این من بودم که باعث زمین خوردن شماشدم.وقتی شمابه خانه رفتید،خداهمه ی گناهانتان رابخشید.من برای باردوم باعث زمین خوردن شماشدم وحتی آن هم شماراتشویق به ماندن درخانه نکرد،بلکه دوباره به راه مسجدبرگشتید.به خاطرآن،خداهمه ی گناهان افرادخانواده ات رابخشید.من ترسیدم که اگریک باردیگرباعث زمین خوردن شمابشوم،آنگاه خداگناهان افراددهکده تان راببخشد.بنابراین دیدم عاقلانه این است که شماراسالم به مسجدبرسانم.


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده و مطالب جالب ، ،

تاريخ : پنج شنبه 13 تير 1392 | 10:50 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

داستان طوطي و بازرگان

 

 

 

يكي بود يكي نبود
غير از خدا هيچ كس نبود
در زمانهاي قديم
توي يك شهر بزرگ
تاجري بود، يه طوطي داشت
طوطي را خيلي دوست مي داشت
چون طوطي خوشزبون بود
با همه مهربون بود
قصه هاي شيرين مي گفت
قشنگ و دلنشين مي گفت


قصه ي جنگل عجيب
قصه ي خارپشته و سيب
قصه ي روباه و خروس
قصه ي داماد و عروس
قصه ي شاه پريان
ازديوها و از جنيان

قصه ي يك خرس بزرگ
گله ي گوسفندا و گرگ
جادوگراي ناقلا
كوتوله هاي خوش ادا


قصه ي مرغ پا كوتاه
قصه ي ديواي سياه...
خلاصه داستان مي گفت
از عهد باستان مي گفت
سر تاجر گرم مي شد
دل تاجر نرم مي شد
تاجره خونه ي قشنگي داشت
تو باغش گلهاي رنگارنگي داشت
قفس طوطي قشنگ بود
ميله هاش رنگارنگ بود


غذاي اون نقل و نبات
نخودچي كشمش يا آب نبات
وقتي تاجر بيكار مي شد

رها ز كار و بار مي شد
كنار طوطي مي نشست
بادام و پسته مي شكست
دهان طوطي مي گذاشت
آخه خيلي دوستش مي داشت
اما طوطي تو اون قفس
چونكه نداشت هم نفس
هرگز دلش شاد نبود


از غصه آزاد نبود
دلش مي خواست در وا بشه
از اون قفس رها بشه
بره تو باغ و بو ستان
جنگلاي هندوستان
شبا وقتي مي خوابيد
خواب جنگل را مي ديد
خواب گلاي رنگارنگ
ميمون و شير، ببر و پلنگ
پرنده هاي خوشنوا
با پر و بالهاي قشنگ


مي ديد كه خيلي شاده
از قفسش آزاده
اما وقتي بيدار مي شد
از زندگي بيزار مي شد
خودش را مي ديد توي قفس
بي يار و ياور ، بي هم نفس
يه روز خوبِ بهار
تاجر اومد از سرِ كار
گفت به اهل خانه:
« بايد شوم روانه
با چند نفر از دوستان
مي خوايم بريم هندوستان


تا كه تجارت بكنيم

يه كم سياحت بكنيم
كالاي ارزان بخريم
سود فراوان ببريم
براي شما عزيزا 
چي بيارم از اونجا؟»
هر كسي هر چي مي خواست
گفت به تاجر بياره
وقت بر گشت از سفر
بايد كه سوغات بياره
طوطيه گفت: اي آقا!
من چي بگم اي واله!
چيزي كه كم ندارم
غصه و غم ندارم!
اما يه چيزي مي خوام
بايد كه ياري بكني

برام يه كاري بكني
تاجره گفت:چشم،رو چشمم
من منتت را مي كشم
طوطيه گفت:
« وقتي رفتي هندوستان
تو جنگلا و بوستان
به طوطيان زيبا
اون مرغاي خوش آوا
بگو يه طوطي دارم
خيلي دوستش مي دارم
گذاشتمش توي قفس
بي همدم و بي هم نفس
بگو شما پرنده ها


مرغاي ناز و خوشنوا
شما كه هستيد آزاد
اورا مياريد به ياد؟»
تاجره حرفا را شنفت
اما ديگه چيزي نگفت
فقط به اهل خانه

سفارش طوطي را كرد:
«مواظب طوطي خوب من باشيد
مراقب عزيز جون من باشيد
آب و غذاش دير نشه
يه وقتي دلگير نشه


قفسش بايد تميز باشه
خودش بايد عزيز باشه»
تاجره رفت هندوستان
با چند تايي از دوستان
خوب تجارت كرد
همه جا سياحت كرد
هر چي كه مي خواست خريد
شيريني و سوغات خريد
وقتي كه برمي گشتند
به جنگلي رسيدند:
چه جنگل قشنگي!


گلهاي رنگارنگي
پروانه هاي زيبا
مي پريدند رو گلها
طوطي و كبك و طاووس
خوشگل و ناز مثل عروس
طوطيا مست و ملنگ
با پرهاي سبز و قشنگ
به هر كجا پر مي زدند
به همديگه سر مي زدند
تاجره بي اختيار
به ياد طوطي افتاد
گفت كه اي مرغكان
اي طوطيان زيبا
منهم يه طوطي دارم


خيلي دوستش مي دارم
به من مي گفت اين كلام 
تا برسانم پيام:

« بگو يه طوطي دارم
خيلي دوستش مي دارم
گذاشتمش توي قفس 
بي همدم و بي هم نفس
بگو شما پرنده ها
پرنده هاي خوش نوا
كه مي پريد توي هوا
تو دشتا وتو جنگلا


هستيد هميشه آزاد
او را مياريد به ياد؟»
گوش دادند طوطيان
به حرفاي بازرگان
بعد همگي جيغ كشيدند
يكي يكي مي لرزيدند
روي زمين پرت مي شدند
مي مردند و سرد مي شدند
تاجره مبهوت و مات
نگاه مي كرد به اموات
پريشان و پشيمان
به خود مي گفت مسلمان!
اي كاش تو لال بودي
زبان نمي گشودي
پيام طوطي جان را


هرگز نمي رسوندي.
تاجره زار و گريان
از گفته ها پشيمان
همراه ياران خود
رفت تا رسيد به ايران
چند روز بعد كاروان
رسيد به شهرايشان
تاجر قصه ي ما
تا كه رسيد به خانه
تمام اهل خانه

شاد شدند و خندان
از ديدنش شادمان
كنار او نشستند
سوغاتيها را ديدند
نوبت طوطي رسيد
تا سوغاتي بگيره


جواب اون پيام را
از تاجره بگيره
تاجره گفت:
«اي طوطي جون
اي طوطي شيرين زبون
پيامت را رسوندم
تو پاسخش د رموندم
چون تمام طوطيا
اون مرغاي با صفا
حرف مرا شنيدند

يك مرتبه لرزيدند
از رو درخت افتادند
نفس هم نكشيدند
طوطيه حرفا را شنيد
ناله اي كرد آهي كشيد
چشم ها را بست و لرزيد
ساكت و بي صدا شد


شبيه مرده ها شد
تاجره بر سر زنون
از تو اتاق دويد بيرون
بسيار ناله ها كرد
اهل خونه را صدا كرد:
«طوطي من چطور شد؟
كف قفس ولو شد
كاشكي كه لال بودم
زبان نمي گشودم
افسوس كه آه و ناله
ديگه فايده نداره.»
تاجره با حال زار
در قفس را باز كرد
دستي كشيد به طوطي
پرهاي او را ناز كرد
تن سرد طوطي را


انداخت توي سبزه ها
تا طوطيه را انداخت
طوطيه از جا بر خاست
بال و پري تكان داد
روي درختي نشست
آواز شادي سر داد
تاجره هاج و واج موند
تو كار طوطي در موند
طوطيه گفت با خنده:
« كه اي آقاي بنده
 لطفاً مرا ببخشيد
از كار من نرنجيد
يه روزي من با شادي
تو جنگلا پر مي زدم
با طوطياي خوشزبون
به هر كجا سر ميزدم
رها و آزاد بودم


خيلي خيلي شاد بودم
از بخت بد گير افتادم
تو دام صياد افتادم
شايد خدا مي خواسته
يه مدتي با تو باشم
همدم و دمسازت باشم
ولي آقاي بازرگان
حالا تو اين را بدان
من نمي خوام اسير باشم
كنج قفس بمونم و دلگير باشم

مي خوام ديگه پر بزنم
به هر كجا سر بزنم
دوستاي آزاد من
اينو دادند ياد من


خودمو به مردن بزنم
با تو ديگه حرف نزنم
تا تو در را وا بكني
من از قفس پر بزنم
برم به سوي دوستان
به كشور هندوستان
خدانگهدار تو
در همه جا يار تو.»
طوطيه پر زد و رفت
رفت و ديگه بر نگشت
تاجره وقتي فهميد
اين بوده راه فرار
براش نموند صبر و قرار
با دو تا چشم گريان
با حالتي پريشان
بسيار ناله ها كرد
طوطيه را صدا كرد
اما ديگه سودي نداشت
مرغ از قفس پريده بود

به ميهنش رسيده بود.

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده و مطالب جالب ، ،

تاريخ : سه شنبه 11 تير 1392 | 5:30 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

سخنان حکیمانه

 

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده و مطالب جالب ، ،

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 6:36 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

من همین دو خطم

مرا گر میپُرسی , من همین دو خطم
همین شعرِ نویِ خرسندم
یک غزل , چهارپاره رباعی ام

مرا اگر جویایی , من شرابم ز دیارِ حافظ ها
رقصِ ستایشم ز بقعه ی مولانا ها
رهجوام من ز دیارِ سعدی ها

مرا اگر میخوانی , شعری نابَم من
طرب انگیزترین آهنگِ عشقم من
سرودنی ترین ابیاتم من

مرا اگر میپُرسی , همین دو خطم که کنون می خوانی
همین شعرِ نویِ بی وزنم که کنون بر قافیه اش دل باختی

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 6:33 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

مهربون باشید

به وحــــشی ترین حیــــوون مــــحبت کنی جـــــوابت با مـــــحبت میـــده

نمیـــــدونم چـــــرا بعضی از آدمـــــا مـــــحبت میبینن وحـــــشی میشن...؟

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 6:28 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

سیزده نکته در مورد مردها:

1-مردها زیاد به جزئیات توجه نمی کنند پس اگر یک چهارم از موهای

بیست اینچی تان را کوتاه کرده اید انتظار نداشته باشید سریع این را بفهمد.


2-مردها شاید در طول روز با افراد دیگری لاس بزنند اما وقت خواب

همیشه به تنها دختری فکر می کنند که صادقانه دوستش دارند.


3-مردها از حرف زدن در مورد دوست پسر یا رابطه عشقی قبلی تان متنفرند


4-تنها چیزی که باید بعد از رابطه جنسی گفته شودشب بخیر است.


5-یک رفتار معمولی که ثابت می کند یک مرد شما را دوست دارد
این است که شما را دست انداخته و اذیت می کند.


6
-مردها بیشتر از آنچه که شما آنها را دوست دارید دوستتان دارند.


7-مهم نیست که مردها چقدر در مورد جاذبه ها و جذابیت های جنسی صحبت می کنند،

اخلاق یک زن از همه چیز برایشان مهم تر است.


8-وقتی یک مرد می گوید دیوانه یک دختر شده است واقعا اینگونه است مردها به ندرت چنین حرف هایی می زنند.


9-یک مرد بیشتر از آن چیزی که با چشمانتان می بینید مشکلات دارد.


10-مردها بیشتر در مورد زن ها صحبت می کنند تا زن ها در مورد مردها


11-یک مردی بازوی راستش را به زنی می دهد تا بتواند برای یک روز ذهن آن زن را بخواند.


12-وقتی مردی از خواب و سلامتش می گذرد که با شما باشد، او فقط این کار را برای رابطه جنسی نمی کند. این بدین معنی است که بیشتر از آنچه تصور کنید شما را دوست دارد.


13-مردها زن های باهوش را بیشتر از زن هایی که دامن کوتاه می پوشند دوست دارند.

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

تاريخ : جمعه 7 تير 1392 | 6:25 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

آزمون روانشناسی : درونگرا یا برونگرا؟



ما انسان‌ها دارای ویژگی‌های شخصیتی مختلفی هستیم، تفاوت این ویژگی‌ها در افراد موجب می‌شود که مادر موقعیتی یکسان رفتارهای متفاوتی از دیگران داشته باشیم....

 
یکی از این خصوصیات شخصیتی که به دلیل تاثیر بر همه جنبه‌های زندگی ما توجه زیادی را به خود جلب کرده است، «درون‌گرایی» و بعد دیگر آن «برون‌گرایی» است. برای آگاهی از چگونگی تاثیر این ویژگی بر زندگی در آغاز بهتر است با تعریف این مفاهیم آشنا شویم.
 
«درون‌گرایی» رفتاری است که با دیدگاه درونی، ذهنی همراه است. فرد «درون‌گرا» آمادگی بیشتری برای خودداری و تسلط بر نفس از خود نشان می دهد. این افراد کمتر تمایل به حضور درجمع دارند و بیشتر دقت خود را به مطالعه و فعالیت‌های ذهنی انفرادی می‌گذرانند.

«برون‌گرایی» رفتاری است که با دیدگاه عینی و خارجی مشخص شده و با فعالیت عملی بالاتری همراه است، افراد «برون‌گرا» از آمادگی کمتری برای تسلط بر نفس خویش برخوردارند. معمولا نسبت به افراد درونگرا اعتماد به نفس بالاتری دارند بودن در جمع و فعالیت های گروهی را بر فعالیت های انفرادی ترجیح می دهند.

در گذشته تصور می شد که یکی از دو بعد «درون‌گرایی» بر دیگری از ارجحیت دارد. اما مطالعات اخیر نشان داده اند که چنین فرضی صحت نداشته و هر از این ویژگی ها دارای نقاط ضعف و قوتی است. در جدول زیر مهمترین تفاوت های افراد «برون‌گرا» و «درون‌گرا» در حیطه های مختلف که سبب تفاوت خواسته ها، نیازها، علایق و در نتیجه احساسات و رفتارهای آنها می شود، مطرح شده است.

«برون‌گرایی»

حل مساله: تمایل به با صدای بلند فکر کردن، خطور کردن بهترین راه حل ها به ذهن در هنگام حرف زدن، نادیده گرفتن نظرات دیگران، علاقه به شرکت در بحث های گروهی به منظور حل مشکل

ارتباطات: ترجیح ارتباط رو در رو در صورت امکان، تمایل به دیدن واکنش ها و رفتارهای غیرکلامی، نیاز به بازخورد فوری، عدم علاقه به نوشتن خاطرات روزانه یا ایمیل های طولانی، جستجو برای یافتن فرصت هایی جهت گفتگو و فعالیت های اجتماعی

تصمیم گیری: دریافت اطلاعات از دیگران قبل از تصمیم گیری تمایل به سریع عمل کردن در موقع بحرانی

تعاملات بین فردی: انرژی گرفتن از تعامل با دیگران و احساس تخلیه انرژی به واسطه تحمل تنهایی به مدت طولانی، داشتن دوستان و آشنایان زیاد

توجه و تمرکز: تمرکز زیاد روی افراد و اشیا دور و بر، ناتوانی در تمرکز به هنگام سکوت، خسته شدن از اجبار به نشستن و توجه طولانی مدت به یک شی یا موضوع، اهمیت ندادن به عوامل مزاحم

نقاط قوت طبیعی: انرژی دادن به افراد و گروه ها، توانایی سریع عکس العمل نشان دادن، به وجود آمدن احساس شور و هیجان، آشنا کردن افراد به یکدیگر


نقاط ضعف طبیعی: ندادن فضا به دیگران برای صحبت کردن، توجه نکردن به اطلاعات دیگران، ننوشتن درباره مشکلات، واکنش نشان دادن قبل از فکر کردن

چگونه باعث آزار دیگران می شوند: با صحبت کردن و جلب توجه زیاد و اجازه ندادن به دیگران برای مطرح کردن خود در جمع
سوء تعبیر دیگران در مورد آنها: شاید دیگران انها را افرادی خودخواه که برای دیگران ارزشی قائل نیستند تصور کنند.

«درون‌گرایی»

حل مسئله: تمایل به پردازش درونی اطلاعات، خطور کردن بهترین راه حل ها به هنگام سکوت و تنهایی، نیاز به افزایش دانش و آگاهی قبل از بحث درباره مشکل مورد نظر

ارتباطات: ترجیح دادن ایمیل و پیام های صوتی، اجتناب از تعاملات غیرضروری، عدم علاقه به هدر دادن وقت با بحث و گفت و گو، تمایل به فکر کردن قبل از عمل، عدم علاقه به جلسات و ملاقات های طولانی مدت، جستجو برای یافتن فرصت هایی جهت تنهایی و سکوت

تصمیم گیری: تصمیم گیری مستقل دو بدون دخالت دیگران برایشان خوشایندتر است، نیاز داشتن به زمان قبل از شروع فعالیت

تعاملات بین فردی: احساس تخلیه انرژی به واسطه تعاملات زیادی، اجتماعی و نیاز به تنهایی برای نیرو گرفتن دوباره، بودجه بندی دقیق" زمان مخصوص به دیگران"


توجه و تمرکز: تمرکز زیاد روی افکار و نظرات درونی، اغلب مشغول گفتگوی درونی بودن، لذت بردن از تمرکز در سکوت بر یک موضوع، ناراحت شدن از عوامل مزاحم

نقاط قوت طبیعی: آرام کردن افراد و گروه ها، ارزیابی موقعیت قبل از عمل کردن، گوش دادن به نظرات دیگران، مستقل عمل کردن

نقاط ضعف طبیعی: ناتوانی از در میان گذاشتن افکارشان با دیگران، مشورت نگرفتن از دیگران، تاکید بیش از حد بر نوشتن، فکر کردن خیلی زیاد قبل از اقدام به عمل
چگونه باعث آزار دیگران می شوند: با ناتوانی در ابراز عقاید، شرکت نکردن در بحث ها یا واکنش نشان ندادن نسبت به حرف های دیگران
سوء تعبیر دیگران در مورد آنها: ممکن است دیگران به اشتباه آنها را افرادی کناره گیر، خجالتی و غیرصمیمی تلقی کنند.
آشنایی ما با ویژگی های شخصیتی خود و اطرافیان مان باعث می شود که با پذیرش این تفاوت ها و احترام گذاشتن به آنها در برخورد با دیگران رفتار معقولانه تری داشته باشیم.

آزمون «برون‌گرایی»

آزمون زیر به شما کمک می‌کند تا حدس و گمان‌هایی را که در مورد این جنبه از شخصیت‌تان دارید به یقین تبدیل کرده و با توجه به شناخت و آگاهی که در مورد خودتان به دست آورده‌اید، در انتخاب شریک زندگی معقولانه تر عمل کنید.
عبارات زیر را با دقت خوانده و با انتخاب یکی از گزینه های بلی یا خیر به آنها پاسخ دهید.
 
عبارت
 
1.آیا شمار سرگرمی های متنوعی دارید؟

2.آیا فرد پرحرفی هستید؟

3.آیا نسبتا با نشاط و سرزنده هستید؟

4.آیا می توانید در یک مهمانی شاد شرکت کرده و لذت ببرید؟

5.آیا از ملاقات با افراد جدید لذت می برید؟

6.آیا معمولا در موقعیت های اجتماعی، حضور غیرفعال دارید؟

7.آیا علاقه زیادی به گردش کردن دارید؟

8.آیا مطالعه را به ملاقات با مردم ترجیح می دهید؟

9.آیا دوستان زیادی دارید؟

10.آیا خود را فرد بی قیدی می دانید؟

11.آیا معمولا در پیدا کردن دوستان تازه پیشقدم می شوید؟

12. آیا وقتی با دیگران هستید، اغلب ساکت می مانید؟

13. آیا می توانید به آسانی به یک مهمانی نسبتا کسل کننده، جان ببخشید؟

14. آیا دوست دارید برای دوستان خود لطیفه و داستان های خنده دار تعریف کنید؟

15.آیا معاشرت با مردم را دوست دارید؟

16. آیا در گفتگو با مردم، معمولا حاضرجواب هستید؟

17.آیا دوست دارید کارهایی را که سرعت عمل لازم دارند، انجام دهید؟

18. آیا اغلب فعالیت هایی بیشتر ازآنچه وقت در اختیار دارید، به عهده می گیرید؟

19.آیا می توانید یک مهمانی راه بیندازید؟

20.آیا هیجان و شلوغی زیاد در اطرافتان را دوست دارید؟

21.آیا دیگران فکر می کنند شما فرد با نشاط و دل زنده ای هستید؟

نمره گذاری:

برای به دست آوردن نمره نهایی به هر گونه بلی یک امتیاز و هر گزینه خیر، امتیاز بدهید. البته در سوالات 6، 8 و 12 نمره گذاری به صورت معکوس انجام می شود، یعنی به گزینه بلی، امتیاز و به گزینه خیر یک امتیاز تعلق می گیرد. در پایان، امتیاز همه 21 عبارت را با هم جمع کنید.

تفسیر نتایج
 
نمره بالاتر از 14:
 
احتمالاً شما فرد برونگرایی هستید و از این رو شما برای اداره امور زندگی خویش به انگیزه ها ومحرک های قوی نیاز دارید. احتمالاً شما بیشتر دارای دیدگاه عینی و خارجی بوده و دارای فعالیت عملی عالی هستید.ولی میزان تسلط بر نفستان نسبت به افراد درون گرا کمتر است. شما مایلید که بر محیط اطراف خود تاثیر گذارده و به رقابت با دیگران پرداخته و در مجامع عمومی بیشتر ظاهر می شوید.

نمره پایین تر از 14:

امتیاز شما گویای این است که احتمالاً فرد درونگرایی هستید. شما برای شروع یا ادامه دادن کارها و فعالیت هایتان به انگیزه ها و محرک های خیلی قوی نیاز ندارید. افراد درون گرا دارای دیدگاه درونی و ذهنی هستند و آمادگی بیشتری را باری خودداری و تسلط بر نفس خویش از خود نشان می دهند. احتمالاً شما ترجیح می دهید اوقات خود را به مطالعه گذرانده و بیشتر تنها باشید و چون از تنهایی لذت می برید، کمتر مایل به معاشرت با دیگران هستید.

گاهی وقت ها، بعضی از ما به دلیل زندگی با افرادی که از نظر این ویژگی شخصی با ما تفاوت دارند، دچار تعارض هایی می شویم. از آنجایی که همیشه تغییردادن خودمان، راحت تر از تغییر دادن دیگران است، راهکارهای زیر می توانند به ما کمک کنند تا از میزان برونگرایی یا درونگرایی خود بکاهیم و بدین ترتیب با دوست یا اعضای خانواده مان صمیمت و سازگاری بیشتری داشته باشیم.

راهکارهایی برای «درون‌گرا»

1-شرکت در فعالیت های جمعی مورد علاقه


ممکن است از اینکه به مهمانی یا گردش برویم خوشمان نیاید. اما به هر حال هر یک از مابه موضوعاتی مانند یک فعالیت هنری (مانند نقاشی) یا ورزشی (مثل والیبال) و ... علاقه مندیم و از انجام دادن آنها لذت می بریم بهتر است که این کارها را به صورت گروهی انجام دهیم. در نظر داشته باشیم که منظور از ارتباط اجتماعی فقط شرکت در مهمانی نیست.

2-بالا بردن اطلاعات

گاهی اوقات اتفاق می افتد که ما در جمعی حضور داریم، همه در حال حرف زدن هستند و ما احساس می کنیم که هیچ حرفی برای گفتن نداریم. بهتر است قبل از حضور در جمع موضوعات احتمالی مورد بحث را پیش بینی کرده و در مورد آنها اطلاعاتی به دست آوریم.

3-ابراز احساسات در خانواده

برای اینکه بتوانیم احساسات مثبت و منفی خود را به دیگران ابراز کنیم، باید این کار را از صمیمی ترین عضو خانواده یا دوستمان شروع کنیم. اگر ما خود را موظف کنیم که هر روز حداقل یک بار در مورد احساساتمان با شخصی صحبت کنیم، کم کم به این کار عادت خواهیم کرد.

راهکارهایی برای «برون‌گراها»

1-شمردن اعداد

اگر ما افراد برونگرا هستیم با خود تمرین کنیم که قبل از زدن حرفی یا انجام عملی تا 10 بشماریم، واکنش های معقول تر و سنجیده تری خواهیم داشت، چه بسا در بعضی موارد تصمیم بگیریم که صحبت نکنیم و به دیگران نیز اجازه دهیم تا نظراتشان را مطرح کنند.

2-فرصت دادن به دیگران

می توانیم از یکی از اعضای خانواده یا دوست صمیمی مان تقاضا کنیم که هر گاه در جمعی زیاد صحبت می کنیم و به دیگران اجازه حرف زدن نمی دهیم، با یک کلمه رمزی ما را متوجه این موضوع کند.

3-شناختن علاقه فردی

یک انسان هرقدر هم برونگرا باشد، باز هم فعالیت انفرادی هست که از انجام آن لذت ببرد. شناسایی این علاقه و پرداختن به آن کمک می کند تا افراد برونگرا لذت بردن از تنهایی را نیز تجربه کنند و از تنهایی بی تاب نشوند.



فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: پزشکی ، ،

تاريخ : پنج شنبه 6 تير 1392 | 2:6 قبل از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

متن آهنگ بر طبل شادانه بکوب


[همخوانان]
بر طبل شادانه بکوب
پیروز و مردانه بکوب
برخیز و پرچم را ببر
بر سردر خانه بکوب
بر طبل شادانه بکوب

از سرزمین من بگو
بوستان تو مانده تن
سررشتهء خورشید رو
تا انتهای شب ببر

از سرزمین من بگو
تا قلّه های افتخار
از پهلوانان دلیر
از کوه های استوار
از پهلوانان دلیر
از کوه های استوار

[همخوانان]
بر طبل شادانه بکوب
پیروز و مردانه بکوب
برخیز و پرچم را ببر
بر سردر خانه بکوب
بر طبل شادانه بکوب


تا بیرق پیروزی بر عرش فرود آید
پیشانی خاک آلود اینجا به سجود آید
بر شانهء کوه انداز پیراهن ایران را
مردانه مهیّا کن میدان دلیران را


[همخوانان]
بر طبل شادانه بکوب
پیروز و مردانه بکوب
برخیز و پرچم را ببر
بر سردر خانه بکوب
بر طبل شادانه بکوب

 

 

 

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

تاريخ : سه شنبه 28 خرداد 1392 | 7:29 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

حوصله نداری شیشه مانیتورت رو تمیز کنی ؟؟

روی لینکـ زیر کلیک کن تا برات تمیزش کنه

http://www.sanger.dk/

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: بازی جالب ، ،

تاريخ : سه شنبه 28 خرداد 1392 | 3:37 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

بازی جالب

دوستان حتما به این سایت یه سر بزنید
بر اساس حافظه ی کوتاه مدتتون سن مغز شما رو نشوون میده

http://flashfabrica.com/f_learning/brain/brain.html

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: بازی جالب ، ،

تاريخ : سه شنبه 28 خرداد 1392 | 2:3 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

چگونه در اکسل جمع سه داده اول مربوط به

داده ها را با توجه به شرط مشخص محاسبه نماییم؟

امروز می خواهیم به یک مسئله جالب بپردازیم .

فرض کنید به دنبال بدست آوردن جمع مجموع بودجه ی سه پروژه که در منطقه شرق با اولویت پایین می باشد ، هستیم ؛ چگونه میتوان با کمک فرمول نویسی در اکسل این کار را انجام داد ؟


 

برای این کار لازم است از ترکیب دو یا چند فرمول استفاده کنیم 


فرمول هایی که باید ترکیب شوند شامل فرمول های زیر می باشند  

شما میتوانید مثال حل شده در فایل اکسل را از لینک زیر دانلود نمایید .

 

لینک دانلود فایل اکسل ترجمه شده 

لینک فایل اکسل سایت مبدأ(زبان انگلیسی)

 

در صورتی که جهت حل مسئله فوق راه حل دیگری از طریق ترکیب فرمول های دیگر به نظرتان می رسد میتوانید در قسمت نظرات آن را به اشتراک بگذارید.

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: نرم افزارهای حسابداری ، کتاب ها و pdf ، ،

تاريخ : یک شنبه 26 خرداد 1392 | 9:5 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

یار دبستانی من

یار دبستانی من، سرودهٔ منصور تهرانی است که برای فیلم از فریاد تا ترور با صدای فریدون فروغی ساخته شده بود.

یار دبستانی در جریان جنبش دانشجویی ایران پس از انقلاب به عنوان اصلی‌ترین سرود دانشجویان معترض

شناخته می‌شود و نمادی از اتحاد و همبستگی دانشجویان می‌باشد.

پس از بازبینی وزارت ارشاد، صدای فروغی از فیلم از فریاد تا ترور حذف گردید و جمشید جم آن را بازخوانی

کرد. منصور تهرانی نیز آن را بازخوانی کرد.

تاریخچه

این سرود برای نخستین بار در میتینگ پارک لاله دانشجویان دانشگاه تهران در سال ۱۳۷۵ به عنوان یک

سرود دانشجویی توسط دانشجویان همخوانی شد و در در تجمع‌ها و راهپیمایی‌های دانشجویی سالهای

۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ و به ویژه در جریان رخدادهای کوی دانشگاه تهران در روز ۱۸ تیرماه۱۳۷۸ و روزهای پس از

آن به عنوان یک سرود دانشجویی تثبیت شد.

سرود

یار دبستانی من با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش

خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دل های آدماش

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه

کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه

یار دبستانی من با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما

یار دبستانی من با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما

دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علف هاش

خوب اگه خوب، بد اگه بد، مرده دل های آدماش

دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه

کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کن

یار دبستانی من با من و همراه منی

چوب الف بر سر ما بغض من و آه منی

حک شده اسم من و تو رو تن این تخته سیاه

ترکه ی بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما


فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: اشعار ، ،

تاريخ : پنج شنبه 23 خرداد 1392 | 9:11 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

داستان میخ و دیوار

پسر بچه ای بود که اخلاق خوبی نداشت و همه اطرافیان از این رفتار او خسته شده بودند روزی پدرش او را صدا کرد وگفت پسرم دلم می خواهد کاری برای من انجام بدهی پسر گفت باشه
پدر اورا به اطاقی برد و جعبه میخی بدستش داد و گفت پسرم از تو می خواهم که هر بار که عصبانی شدی میخی بر روی این دیوار بکوبی
روز اول پسر بچه 37 میخ به دیوار کوبید . طی چند هفته بعد ؛ همان طور که یاد می گرفت چگونه عصبانیتش را کنترل کند تعداد میخهای کوبیده شده به دیوار کمتر میشد .

او فهمید که کنترل عصبانیتش آسانتر از کوبیدن میخها بر دیوار است
به پدرش گفت و پدر نیز پیشنهاد داد هر روز که می تواند عصبانیتش را کنترل کند ؛‌ یکی از میخها را از دیوار بیرون آورد.
روزها گذشت و پسرک بالاخره توانست به پدرش بگوید که تمام میخها را از دیوار بیرون آورده است پدر دست پسرک را گرفت و به کنار دیوار برد وگفت : پسرم تو کار خوبی انجام دادی اما به سوراخهای دیوار نگاه کن دیوار هرگز مثل گذشته نمی شود وقتی تو در هنگام عصبانیت حرفی را میزنی ؛ آن حرف ها چنین آثاری را در دل کسانی که دلشونو شکستی  به جای می گذارند که متاسفانه جای بعضی از اونها هرگز با عذر خواهی پر نمیشه .


ما چطور ؟ هیچ تا حالا فکر کردیم چقدر ازاین میخها در دیوار دل دیگران فرو کردیم؟ بیایم از خدا بخواهیم که به ما انقدر مهربانی وگذشت بدهد تا هر گز دردیوار دل دیگران میخی فرو نکنیم.

با تشکر از سرکار خانم ماندانا فروتن نیاز

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده و مطالب جالب ، ،

تاريخ : دو شنبه 13 خرداد 1392 | 4:34 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |

داستان آهنگر

آهنگری بود که پس از گذران جوانی پر شر و شور، تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند. سال ها با علاقه کار کرد، به دیگران نیکی کرد، اما با تمام پرهیزکاری در زندگیش چیزی درست به نظر نمی آمد، حتی مشکلاتش مدام بیشتر می شد.
روزی، دوستی به دیدنش آمد پس از اطلاع از وضعیت دشوارش به او گفت: «واقعاً عجیب است! درست بعد از این که تصمیم گرفته ای مرد خداترسی شوی، زندگیت بدتر شده. نمی خواهم ایمان را ضعیف کنم اما با وجود تمام تلاش هایت در مسیر روحانی، هیچ چیز بهتر نشده !»

آهنگر بلافاصله پاسخ نداد .او هم بارها به این موضوع فکر کرده بود و نمی فهمید که چه بر سر زندگی اش آمده است !اما نمی خواست سوأل دوستش را بی پاسخ بگذارد.کمی فکر کرد و ناگهان پاسخ خاص و کاملی را که می خواست ، یافت.این پاسخ آهنگر بود:
آهنگر پاسخ داد: «در این کارگاه، فولاد خام برایم می آورند که باید از آن شمشیر بسازم. می دانی چطور این کار را می کنم؟ اول فولاد را به اندازه جهنم حرارت می دهم تا سرخ شود. بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر می دارم و پشت سر هم به آن ضربه می زنم تا اینکه فولاد شکلی را بگیرد که می خواهم. بعد آن را در ظرف آب سرد فرو می کنم، تمام این کارگاه را بخار فرا می گیرد. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می کند و رنج می برد. یک بار کافی نیست، باید این کار را آن قدر تکرار کنم تا به
شمشیر مورد نظرم دست بیابم ...»


آهنگر لحظه ای سکوت کرد. و سپس ادامه داد: «گاهی فولاد نمی تواند تاب این عملیات را بیاورد. حرارت، ضربات پتک و آب سرد باعث ترک خوردنش می شود. می دانم که از این فولاد هرگز شمشیر مناسبی در نخواهد آمد. برای همین آن را کنار می گذارم .»
آهنگر باز مکث کرد و بعد ادامه داد: «می دانم که خدا دارد ما را در آتش رنج فرو می برد. ضربات پتکی را که بر زندگی من وارد کرده پذیرفته ام و گاهی به شدت احساس سرما می کنم، انگار فولادی باشم که از آب دیده شدن رنج می برد. اما تنها چیزی که می خواهم این است: خدای من، از کارت دست نکش، تا شکلی را که تو می خواهی، به خود بگیرم. با هر روشی که می پسندی، ادامه بده، هر مدت که لازم است، ادامه بده... اما هرگز مرا به میان فولادهای بی فایده پرتاب نکن !

***هر که در این بزم مقربتر است / جام بلا بیشترش می دهند....
***

با تشکر از استاد ارجمند حجت اله اسدی نسب

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
موضوعات مرتبط: داستان های آموزنده و مطالب جالب ، ،

تاريخ : دو شنبه 13 خرداد 1392 | 4:27 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 19 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.