ترجمه شعر پول

ترجمه شعر پول

با تشکر از خانم سعیده (دانشجوی زبان انگلیسی)

روزگاری کیسه ام از سیم و زر پُر بود

رنگ شادی را ولی هرگز نمی دیدم

تا که مال و مکنت و دارایی از کف رفت

در پس آن رفتنش، اما چه ها دیدم؟

خانه ام چندی سرای نارفیقان بود

حال من،حال نزار کودکی ناشاد

کز گلوی ساز خود بی پرده نتواند برکشد یک نغمه ی آزاد را فریاد

اینک اما، جلوه های تازه می بینم

قلب انسان فقیری،گرم و نورانی

شادی یک مرد و زن در خلوت خانه

گفتگوهای لطیف و پاک و انسانی

حال می بینم فقیران شاد می خندند

از ته دل،فارغ از خوب و بد فردا

صاحبان ثروت اما چهره شان در هم

آرزوشان،لحظه ای از شادی آنها

روزگاری کیسه ام از سیم و زر پُر بود

دوستانم بی شمارند، در وفا مردود

کیسه ام امروز از هر سکه ای خالی

دوستانم خالص، اما جمعشان محدود

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: اشعار ، ،

تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1391 | 10:33 بعد از ظهر | نویسنده : روزبه رجبی |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.